گنجور

 
کمال خجندی

از کوی دوست دوش نسیمی به من رسید

کز لطف او رمیده روانم به تن رسید

جانم فدای باد که از یک نسیم او

صد روح راحتم به دل ممتحن رسید

یعقوب روشنی ز قدوم عزیز بافت

با خود ز مصر رایحة پیرهن رسید

جانها دم از روایح رحمان همی زنند

آری مگر پیام اویس از قرن رسید

گویی چه کرده ام ز نکوئی که در عوض

کآنچ از خدای خواسته بودم به من رسید

که بی سهیل کشیدیم در یمن

سهل است چون سهیل دگر با یمن رسید

بودیم نا امید به یکبارگی ز جان

ناگه امید ادنسب عناالحزن رسید

خورشید ذره پرور و جمشید مهر فر

ماه ستاره لشکر و شاه ختن رسید

دم در کشیده بود کمال از سخن کنون

درج سخن گشاده که وقت سخن رسید

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سید حسن غزنوی

آخر دلم به آرزوی خویشتن رسید

و آنچه از خدای خواسته بودم به من رسید

آن مه که کرد طوفی سوی شرف شتافت

وآن گل که رفت سالی چمن رسید

دل رفته بود و جان شده منت خدای را

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه