از کوی دوست دوش نسیمی به من رسید
کز لطف او رمیده روانم به تن رسید
جانم فدای باد که از یک نسیم او
صد روح راحتم به دل ممتحن رسید
یعقوب روشنی ز قدوم عزیز بافت
با خود ز مصر رایحة پیرهن رسید
جانها دم از روایح رحمان همی زنند
آری مگر پیام اویس از قرن رسید
گویی چه کرده ام ز نکوئی که در عوض
کآنچ از خدای خواسته بودم به من رسید
که بی سهیل کشیدیم در یمن
سهل است چون سهیل دگر با یمن رسید
بودیم نا امید به یکبارگی ز جان
ناگه امید ادنسب عناالحزن رسید
خورشید ذره پرور و جمشید مهر فر
ماه ستاره لشکر و شاه ختن رسید
دم در کشیده بود کمال از سخن کنون
درج سخن گشاده که وقت سخن رسید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از لطافت و زیبایی نسیم سخن میگوید که به واسطه محبت دوست به او رسیده است. این نسیم زندگی و روح را به او برگشته و او را غرق در عشق و زیبایی کرده است. او از یعقوب یاد میکند که با قدوم عزیزش روشنی را به ارمغان میآورد و از بوی خوش پیرهنی که به یاد مصر است، صحبت میکند. پیامهایی از رحمت الهی در دلها طنینانداز است و شاعر نسبت به آنچه که خواسته، احساس کمبود میکند. او نسبت به امید و ناامیدی در زندگی اشاره کرده و با یادآوری زیباییهای خورشید و ماه، به قدرت سخن و زمان لازم برای بیان آن اشاره میکند. شعر در نهایت به این نتیجه میرسد که وقت سخن گفتن فرا رسیده است.
هوش مصنوعی: دیشب نسیمی از سمت دوست به من رسید که از محبت او روح بلندی به وجودم بخشید.
هوش مصنوعی: جانم فدای بادی است که با یک نسیمش میتواند صدها روح آرامش را به دل آزمایششدهای برساند.
هوش مصنوعی: یعقوب به خاطر آمدن عزیز که از مصر به او پیوسته، شادی و گرمای حضور او را احساس کرد و با خود بویی از پیراهن او را آورد.
هوش مصنوعی: جانها از بوی خوش رحمت الهی سخن میگویند، و شاید پیام اویس از دورانی دیگر به ما رسیده است.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که من به خاطر کارهای نیکی که انجام دادهام، پاداشی دریافت کردهام که شاید به خاطر آنچه از خدا خواسته بودم به من رسیده است.
هوش مصنوعی: به راحتی میتوانیم سفرهای خود را ادامه دهیم، چون زمانی که ستاره سهیل دوباره به یمن برسد، این سفر ارزشمند خواهد بود.
هوش مصنوعی: ما ناامید بودیم، اما ناگهان از جانمان امیدی به وجود آمد و اندکی از حزن و غم ما کاسته شد.
هوش مصنوعی: خورشید که منبع نوری است و زندگی را به ذرات میدهد، مانند یک پادشاه بزرگ است که جمشید نام دارد. ماه درخشش و زیبایی خاصی دارد و ستارهها مانند لشکری هستند که به سوی سرزمین ختن آمدهاند.
هوش مصنوعی: او مدتی در سکوت بود و حالا که زمان سخن گفتن فرا رسیده، به بیان کلمات و اندیشههایش میپردازد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آخر دلم به آرزوی خویشتن رسید
و آنچه از خدای خواسته بودم به من رسید
آن مه که کرد طوفی سوی شرف شتافت
وآن گل که رفت سالی چمن رسید
دل رفته بود و جان شده منت خدای را
[...]
آخر دلم به آرزوی خویشتن رسید
آنچ از خدای خواسته بودم به من رسید
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.