مرا به وقت سحر دوش مژده داد نسیم
که شهریار جهان پادشاه هفت اقلیم
خزانهای ممالک هم مفوض کرد
برای آنکه به حق یافت بر جهان تقدیم
نظام ملک و قوام جهان خداوندی
که کرد جانب او را خدایگان تعظیم
یگانه صاحب عادل محمد آنکه بود
به نزد جودش دریا بخیل و ابر لئیم
زحل محلی و برجیس منظری که سزد
مهش سفیر و عطارد دبیر و زهره ندیم
قد موافق او راست تر ز شکل الف
دل مخالف او تنگ تر ز حلقه میم
جهان خراب شدستی ز باس او بی شک
اگر نبودی زین گونه بردبار و رحیم
چو مادحی که ببوسید خاک درگه او
ببرد زر درست و نبرد عذر سقیم
ز دست جودش اگر مال در عناست چه شد؟
ز جود دستش خلق است در میان نعیم
خهی عنایت تو بر ولی دلیل بهشت
زهی سیاست تو بر عدو نشان جحیم
اگر نسیم ز خلق تو گیردی تأثیر
وگر سحاب ز جود تو یابدی تعلیم
کمینه نفحه این باشدی چو مشک تبت
کهینه قطره آن گرد دی چو در یتیم
فلک حسود ترا زان نمی کند فانی
که مردن آنرا بهتر ز زیستن در بیم
مخالفت مثلا گر مه سما گردد
شود ز خامه انگشت شکل تو بدو نیم
بزرگوارا نبود عجب که شاه جهان
گزید بهر خزاین ترا حفیظ و علیم
تو کوه حلمی و شاه آفتاب معلوم است
که کوه باشد گنجور آفتاب مقیم
کنون بدیع نباشد که سعی تو سازد
برای نقد خزانه ز مهر و مه زر و سیم
خجسته خلعت شاه جهان چو پوشیدی
بطالعی که تولا کند بدو تقویم
چو نای دشمن جاه تو باد پیماید
که همچو ابر زند طبل را به زیر گلیم
همیشه تا که چمن بشکفد به آب زلال
همیشه تا که هوا تر شود به باد نسیم
نسیم خلق تو بادا ز معجزات مسیح
زلال عفو تو بادا ز چشمهای کلیم
ز رای پیر تو شاه جهان چنان بادا
کز آفتاب و فلک سازد افسر و دیهیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کسی که او کند از کان که به میتین سیم
مکن بر او بر بخشایش و مباش رحیم
بر آن صحیفة سیمین مسای مشک مقیم
که رنگ مشک نماید بر آن صحیفة سیم
مکن ستیزه اگر چند خوبرویان را
ستیزه کردن بیهوده عادتیست قدیم
غرض ز مشک نسیمست ، رنگ نیست غرض
[...]
چو روی چرخ شد از صبح چون صحیفه سیم
ز قصر شاه مرا مژده داد باد نسیم
که عز ملت محمود سیف دولت را
ابوالمظفر سلطان عادل ابراهیم
فزود حشمت و رتبت به دولت عالی
[...]
سپهر دولت و دین آفتاب هفت اقلیم
ابوالمظفر شاه مظفر ابراهیم
کشید رایت منصور سوی لوهاور
به طالعی که تولا کند به دو تقدیم
قضا ز هیبت او دیده حال شرع قوی
[...]
تویی که دل بتو کردند عاشقان تسلیم
سلیم باشد ، اگر جان بتو دهند ، سلیم
یکی منم ، که اگر صد هزار جان بودم
بجان تو که کنم جمله را بتو تسلیم
ز طلعت تو بخورشید داده اند فروغ
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.