چو عزم کردم سوی سفر برأی صواب
بریده گشت امیدم ز صحبت احباب
بدان امید که بهتر شود مگر کارم
به من رسید هزاران هزار رنج و عذاب
گهی چو مور بکوشیدم از پی اخوان
گهی چو مار بپیچیدم از غم اصحاب
دراین تفکر بودم که آن بت سرکش
بر من آمد بی التماس من بشتاب
همی فروخت رخش چون بر آسمان مریخ
همی طپید دلم چون بر آینه سیماب
گهی فکندی مشک از دو سنبل پر چین
گهی فشاندی در از دو نرگس سیراب
ز روی شرم به من گفت آخر ای بد عهد
مکن چنین و دلم را به وصل اندریاب
مگر به خواب دری زان همی نمیدانی
که بیش اگر چه بکوشی نبینیم در خواب
چه کرده ام که چنین بر گرفتی از من دل
چه شد که خانه مهرم همی کنی تو خراب
مگر که عهد مرا پاک داده ای بر باد
مگر که نام مرا نقش کرده ای بر آب
جواب دادم و گفتم که ای دو دیده من
نکو شنو سخنم زانکه ناطق است جواب
اگر چه هست خطا رفتن من از پیشت
شدن به پیش خداوند خویش هست صواب
اگر چه رفت خطائی ز عفو شادم کن
چرا که هستم منقاد شاه عرش جناب
جهان جود و کرم نجم دین و کافی ملک
که دین و ملک ازو ثابت است در هر باب
نصیر ملت و دین ناصر حسین کز او
همی بزرگ شود نام کنیت و القاب
سپهر قدری دریا دلی که با قدرش
سپهر و دریا باشد کم از دخان و حباب
پدید باشد اسرار غیب بر طبعش
چنانکه شکل نجوم فلک در اصطرلاب
بسالها نرسد در همای همت او
اگر چه چرخ فلک پر بر آورد چو عقاب
حساب علم نداند ز علم عالم و بس
اگر چه داند از هر علوم و علم حساب
بزرگوارا دانی که پیش طبع و کفت
نیند هر دو به جز زفت و دون به حار و سحاب
موافق تو چو باغ است و لطف تو چو بهار
مخالف تو چو دیو است و عزم تو چو شهاب
ز رشک روی تو هر شب نهان شود خورشید
ز شرم روی تو از وی عرق چکد چو گلاب
حقیر باشد در چشم همتت بی شک
گرت ز چرخ بود خیمه وز شهاب طناب
که در زمانه توئی باز گونه محراب
ز بهر آن شده محراب سایلان در تاب
همیشه تا که نباشد صواب همچو خطا
هماره تا که نباشد نبات همچو سراب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به سفر و جدایی از دوستان میاندیشد و احساس میکند که با این تصمیم، امیدش به گفتوگو و معاشرت با آنها کمرنگ شده است. او با وجود اینکه گاهی از رنج و عذاب زندگی خسته میشود، همچنان تلاش میکند برغم مشکلات پیش برود. در این معرکه، او به عشق و دلشکستگیهایش نیز اشاره میکند و از محبوب خود میخواهد که با او به نرمی و محبت برخورد کند. او به قدرت خداوند و عظمت حق اشاره میکند و میگوید اگرچه ممکن است در زندگی خطاهایی کند، ولی در نهایت به درگاه حق و خالق خود پناه میبرد. شاعر در نهایت بر این نکته تأکید دارد که همیشه باید در مسیر درست قدم برداشت و از اشتباهات آموخت تا به حقیقت دست یابد.
هوش مصنوعی: وقتی که تصمیم گرفتم به سفر بروم و به دنبال درستی و حقیقت باشم، امیدم به همراهی و دوستی با دوستانم قطع شد.
هوش مصنوعی: به امید اینکه اوضاع بهتر شود، هرچند که به من رسیده است هزاران مشکل و سختی.
هوش مصنوعی: گاهی همچون مور کوشیدم و تلاش کردم برای دوستان، و گاهی چون مار از غم و ناراحتی همراهان خود پیچیدم و دور شدم.
هوش مصنوعی: در این فکر بودم که آن معشوق نافرمان به سوی من آمد بدون اینکه من از او خواهش کنم و او سریع به سمت من آمد.
هوش مصنوعی: وقتی که چهرهاش را به سمت من آورد، قلبم مانند سیاره مریخ در آسمان به تپش افتاد، مانند تپش مایع جیوه در آینه.
هوش مصنوعی: گاهی بوی خوش عطر را از دو گلی که با زیبایی فراوان در کنار هم قرار دارند، پخش میکنی و گاهی هم آن را از دو گل نرگس آبی که سرشار از شادابیاند، استشمام میکنی.
هوش مصنوعی: او به خاطر شرم و نگرانیاش به من گفت: ای کسی که وفادار نیستی، اینگونه رفتار نکن و قلبم را به وصالی راضی کن.
هوش مصنوعی: آیا میدانی که حتی اگر خیلی تلاش کنی، در خواب هم نمیتوانی به چیزی دسترسی پیدا کنی؟ مگر اینکه خود به خواب بروی و آن در را ببینی.
هوش مصنوعی: چه کردهام که اینگونه محبتت را از من گرفتهای؟ چه بر سرم آمده است که اکنون محبت و عشق من را خراب میکنی؟
هوش مصنوعی: جز این که پیمان مرا به باد سپردهای، یا نام مرا بر آب نوشتهای؟
هوش مصنوعی: به چشمانم گفتم که خوب گوش بدهید به سخنم، زیرا این سخن از چیزی به جز کلام من برمیخیزد.
هوش مصنوعی: اگرچه اشتباه است که من از حضور تو دور شوم، اما پیشگاه خداوندی به این کار ارزش میدهد.
هوش مصنوعی: هرچند که خطایی از من سر زده است، اما مرا ببخش و خوشحال کن، چرا که من تسلیم و فرمانبردار قدرت بینظیر خداوند هستم.
هوش مصنوعی: جهان پر از بخشش و سخاوت است و دین و آبرو از نور خود روشنایی میگیرد، زیرا دین و حکومت از او وجود دارند و در هر موضوعی این حقیقت جاری است.
هوش مصنوعی: حسین، یاور و پشتیبان ملت و دین است و به واسطه او، نام و عنوانش همواره بزرگ و برجسته خواهد شد.
هوش مصنوعی: آسمان و دریا هر کدام نما و عظمتی دارند، اما دل بزرگی که نسبت به این عظمتها آگاه باشد، به اندازهای ارزشمند است که کمتر از دود و حباب نیست.
هوش مصنوعی: اسرار پنهان به دل او مانند شکل ستارهها در دستگاه نجوم قابل مشاهده است.
هوش مصنوعی: اگرچه زمانهای زیادی ممکن است بگذرد و تلاش و همت فرد به نتیجه نرسد، اما اگر اراده و خواست او همچون عقابی بزرگ باشد، سرانجام موفقیتهای بزرگی خواهد داشت.
هوش مصنوعی: علم واقعی تنها به دانستن معلومات محدود نمیشود، بلکه باید با شناخت و درک عمیق همراه باشد. کسی که فقط نامهای علم را میداند، به معنای واقعی عالم نیست؛ بلکه یک عالم واقعی کسی است که به عمق و جنبههای مختلف علم توجه دارد و قادر به حساب و سنجش آنهاست.
هوش مصنوعی: ای بزرگوار، آیا میدانی که در نظر طبیعت و ویژگیها، هر دو (زفت و دون) به جز در مقایسه با حار و سحاب (گرما و ابر) چه معنای دیگری ندارند؟
هوش مصنوعی: وقتی که با تو هستم، احساس میکنم که محیط اطرافم زیبا و سرشار از نشاط است، مانند باغی در فصل بهار. اما وقتی که با تو در تضاد هستم، همه چیز به تاریکی میرود و به سختی و دشواری تبدیل میشود، مثل دیو. اراده و هدف تو هم مانند شهابی در آسمان است که به روشنی و قوت میتابد.
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و جذابیت چهرهات، خورشید هر شب پنهان میشود و از شرم هنگام مواجهه با تو، عرقش مانند گلاب میریزد.
هوش مصنوعی: اگر در نظر تو همت و ارادهات بالا باشد، هیچ چیز نمیتواند تو را کوچک و حقیر به نظر آورد، حتی اگر آن چیز از آسمان هم باشد.
هوش مصنوعی: در زمانهای که تو زندگی میکنی، ظهور و نمای محراب به خاطر افرادی است که در حال نیایش و سؤال هستند.
هوش مصنوعی: هرگز تا زمانی که درست وجود نداشته باشد، خطا نیز وجود خواهد داشت؛ همچنین تا زمانی که گیاه یا زندگی واقعی وجود نداشته باشد، سراب همواره خواهد بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو سیر گشت سر نرگس غنوده ز خواب
گل کبود فرو خفت زیر پرده آب
چو سرخ گل بسر اندر کشید سبز ردا
نمود باغ بدان شمعهای خویش اعجاب
ز لاله باغ پر از شمع بر فروخته بود
[...]
بفرخی و سعادت بخواه جام شراب
که باز باغ برید از پرند سبز ثیاب
ز رنگ میغ و ز برگ شکوفه پنداری
زمین حواصل پوشید و آسمان سنجاب
بشاخ سوسن نازک قریب شد قمری
[...]
شده است بلبل داود و شاخ گل محراب
فکنده فاخته بر رود و ساخته مضراب؟
یکی سرود سراینده از ستاک سمن
یکی زبور روایت کننده از محراب
نگر که پردر گردید آبگیر بدانکه
[...]
گهی چو مرد پریسای گونه گونه صور
همی نماید زیر نگینه لبلاب
مرا ازین تن رنجور و دیده بی خواب
جهان چو پر غرابست و دل چو پر ذباب
ز بهر تیرگی شب مرا رفیق چراغ
ز بهر روشنی دل مرا ندیم کتاب
رخم چو روی سطرلاب زرد و پوست بر او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.