ای سنگدل ار کوه ثباتی و درنگ
غافل منشین ز زاری این دل تنگ
کآن ناله کنم شام که بگدازد کوه
وان گریه کنم سحر که خون گردد سنگ
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
ای سنگدل ار کوه ثباتی و درنگ
غافل منشین ز زاری این دل تنگ
کآن ناله کنم شام که بگدازد کوه
وان گریه کنم سحر که خون گردد سنگ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با رویکردی عاطفی و غمگین به سنگدلی و بیرحمی اشاره میکند. او از کسی میخواهد که اگر مانند کوهی استوار و بیاحساس است، به درد و زاری دل او توجه کند. شاعر ناله و گریههای خود را بیان میکند و تأکید میکند که این نالهها در شب باعث ذوب شدن کوه و گریهها در صبح باعث تبدیل سنگ به خون میشود، که نشانهای از شدت اندوه اوست.
هوش مصنوعی: ای سنگدل، اگرچه مانند کوه استوار و بیحرکتی، اما از رنج و گدازش دل غفلت نکن.
هوش مصنوعی: این سخن درباره احساس عمیق و غمانگیزی است که فرد در دل دارد. او اعلام میکند که در شب، وقتی که کوهها در آتش میسوزند، نالهای از دل برمیآورد و در صبح، زمانی که سنگها خونین میشوند، گریهای از دلش جاری میشود. به طور کلی، این بیان حاکی از شدت احساسات و تأثیرات طبیعی بر روح و روان شخص است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در جستن آن نگار پر کینه و جنگ
گشتیم سراپای جهان با دل تنگ
شد دست ز کار و رفت پا از رفتار
آن، بس که به سر زدیم و این، بس که به سنگ
ای بر سر خوبان جهان بر سرهنگ
پیش دهنت ذرّه نماید خرچنگ
بر چهره ندارم ز مسلمانی رنگ
برِ من دارد شرف سگِ اهلِ فرنگ
آن رو سیهم که باشد از بودن من
دوزخ را ننگ و اهل دوزخ را ننگ
تا با تو به صلح گشتم ای مایه جنگ
گردد دل من همی زبترویان تنگ
نشگفت که از ستارگان دارم ننگ
امروز که آفتاب دارم در چنگ
از هیبت تو بریزد اندر صف جنگ
تیزی ز سنان ، زه از کمان ، پر ز خدنگ
از جود تو خیزد ، ای شه با فرهنگ
پیروزه زکان ، در ز صدف ، لعل ز سنگ
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.