طاووس توام جلوهگر حسن تو دوست
هر جوهر و زر که بد برون داد ز پوست
نه فاخته کز مشک خطت وام گرفت
وان مظلمه بازمانده در گردن اوست
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
طاووس توام جلوهگر حسن تو دوست
هر جوهر و زر که بد برون داد ز پوست
نه فاخته کز مشک خطت وام گرفت
وان مظلمه بازمانده در گردن اوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این اشعار، شاعر به زیبایی و جلوههای ظاهری و باطنی معشوق خود اشاره میکند. او میگوید که حتی طاووس، که نماد زیبایی است، در برابر حسن معشوق او کماهمیت است. همچنین، به ارزش و زیباییهایی که از جسم معشوق ناشی میشود اشاره میکند و در نهایت، نگاهی به فاخته دارد که از زیباییهای خط معشوق بهرهمند شده، اما در عین حال، نقصی هم دارد که به آن اشاره میشود. این اشعار بیانگر عشق و جمال است.
هوش مصنوعی: من همچون طاووس، زیبایی تو را به نمایش میگذارم. هر جواهر و طلا که از پوست خارج شده، نمیتواند با زیبایی تو مقایسه شود.
هوش مصنوعی: فاختهای که از بوی خوش مشک تو بهرهمند شده، در حقیقت مظلومی است که بار سنگینی بر دوش دارد و این بار به او رسیده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بشکفته گلیست بر رخ فرخ دوست
نی نی گل نیست آن رخ فرخ اوست
همچون گل سرخ پوست آن برگ نکوست
هرگز دیدی که سرخ گل دارد پوست
ایزد که جهان به قبضهٔ قدرت اوست
دادهست ترا دو چیز کان هر دو نکوست
هم سیرت آنکه دوست داری کس را
هم صورت آنکه کس ترا دارد دوست
گر درد دهد به ما و گر راحت دوست
ا ز دوست هر آن چیز که آید نیکوست
ما را نبود نظر به خوبی و بدی
مقصود رضای او و خشنودی اوست
آن کس که ز بهر او مرا غم نیکوست
با دشمن من همی زید در یک پوست
گر دشمن بنده را همی دارد دوست
بدبختی بنده دان ، نه بد عهدی دوست
تا کی باشم صبور در محنت دوست
کارام دل و جان من از دیدن اوست
گر زین دوستی ترا بدرّاند پوست
از دوست همیشه دور بودن نه نکوست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.