ای خسروی که نام ترا سروران دهر
از فخر حرز بازو و نقش نگین کنند
وز آب دیده خاک درت را شکستگان
چون مومیائی از پی درمان عجین کنند
وندر سراست خنگ فلک را هوای آن
بهر رکوب قدر تو روزیش زین کنند
هر شب به حفظ سکنه عالیجناب تو
پیکان آسمان همه قصد زمین کنند
کروبیان دعای ترا همچو قرط و طوق
درگوش چرخ و گردن وح الامین کنند
روباه بازیئی بود ار با شجاعتت
یادی ز چنگ و پنجه شیر عرین کنند
بیهوده تازیئی بود ار باسیاستت
ذکری ز قدر و شوکت چرخ برین کنند
جود تو بی ملال ببخشد به یک سئوال
نقدی که در خزاین کانها دفین کنند
رای تو بی خلاف ببیند به یک نظر
سری که زیر دامن جانها مکین کنند
فرخ رخا رحیم دلا قصه ای بخوان
کز استماع آن در و دیوار امین کنند
زیرا که خسروان جهان عفو و مرحمت
بیش از دل رحیم و رخ شرمگین کنند
تا چند روشنان فلک بر بساط خاک
چون سایه ام سیاه رخ و ره نشین کنند
تا کی به قید هجر تنم را نهند بند
تا کی به درد صبر دلم را حزین کنند
جز با تو با کدام کس این ماجرا کنم
کآنان جواب من ز ره داد و دین کنند
انگشت و کلک را بشکافم ز طیرگی
گر جز ترا خطاب امین و یمین کنند
طوطی زبان خویش بخاید ز غبن و جور
با صعوه گر حکایتی از یا و سین کنند
صدق است کارم ار همه عیب است و گر هنر
بشنو که صادقان همه تصدیق این کنند
شغلم امانت است اگر نیک اگر بد است
آری که راستان همه نامم امین کنند
صافی ست اندرونم اگر ناکس ار کسم
صافی دلانم از قبل این گزین کنند
از درد من به خون جگر گریه آورند
وز سوز من به دود دل من چنین کنند
خار گلی اگر بخلد دامن مرا
ای بس گلاب دیده که در آستین کنند
اینها مگیر و دور مشو نظم عذب بین
کارباب فضل نامش سحر مبین کنند
آب حیات خاک شود پیش این نمط
با لطف او چه نسبت ماء معین کنند
آنکس منم که سحر حلال بیان من
با سحر سامریش قریب و قرین کنند
در من نگر به چشم بصیرت که من کیم
صاحب بصیرتان نظر دوربین کنند
گر مرد رحمتم به نویدم امید ده
تا اهل روزگار گمان را یقین کنند
ور اهل لعنتم به سیاست خطاب کن
تا نام خاکسارم همه دیو لعین کنند
فتراک دولت تو مرا دستگیر بس
آری خود اعتصام به حبل المتین کنند
یک پشت گرمی از کرمت بس بود مرا
گرچه مرا فسرده دلان پوستین کنند
زیبد اگر مبرد عفوم دهی نه شغل
محروریان کجا طلب انگبین کنند
آنانکه که از تجرع کوثر شوند مست
کی یاد شور و ذکر نم پارگین کنند
آزاد کن مرا که جهانی ز اهل فضل
جان را به منت تو مکرم رهین کنند
آن کن ز مردمی که همه آفریدگان
تا آفرینش است ترا آفرین کنند
گویند یک زبان که بزرگان و خسروان
مکنت چنین دهند و ترحم چنین کنند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ستایش و توصیف شخصی بزرگ و محترم میپردازد که او را خسرو و سرور نامیده و به عظمت و جودش اشاره میکند. شاعر به ویژگیهای این شخصیت اشاره میکند، از جمله قدرت، رحمت و بخشش او. در شعر، نگرانی و درد دلی که در اثر دوری از این شخصیت در دل شاعر وجود دارد، بیان شده است. او امید دارد که با توجه به شخصیت رحیم و بزرگوار، دلیلی برای تسکین دردش پیدا کند و از گرفتاریها آزاد شود.
شاعر همچنین بر این نکته تأکید دارد که این شخصیت، با مهربانی و نیکی، همگان را مورد لطف و رحمت قرار میدهد و حتی دعاهای فرشتگان برای او به آسمان میرود. در نهایت، شاعر از این شخصیت میخواهد که به او کمک کند و زحماتش را به یاد داشته باشد، زیرا تنها امیدش به اوست. این شعر به طور کلی از عشق و ارادت به شخصیتهای بزرگ و نیکوکار سرشار است.
هوش مصنوعی: ای پادشاهی که نام تو را بزرگان زمان به عنوان فخر و زینت یاد میکنند و به خوشنودی و بزرگی تو میبالند.
هوش مصنوعی: از اشک چشم به زمین تو را که به خاک تبدیل کردهاند، مانند مومیایی که برای درمان آماده میشود، بازسازی میکنند.
هوش مصنوعی: در اینجا میگوید که در عالم بالا، فلک به خاطر تو و بر اساس مقام و ارزشی که داری، مایل است که روزیات را فراهم کند و بستر را برای رسیدن به آن فراهم میسازد.
هوش مصنوعی: هر شب، ستارهها به قصد زمین فرود میآیند تا از ساکنان گرامی تو محافظت کنند.
هوش مصنوعی: فرشتگان دعا و درخواست تو را به گونهای به آسمان میبرند که مانند زینتهایی در گوش و گردن آسمان باشد و این دعاها را به هم میرسانند.
هوش مصنوعی: اگر روباهی بازیگوش باشد، شجاعت تو باید یادآور قدرت و دلیری شیر جنگل باشد.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی با سیاست صحبت کنی، بیهوده است که به عظمت و بزرگی این دنیا اشاره کنی.
هوش مصنوعی: بخشش و سخاوت تو به قدری آسان و بیدردسر است که حتی با یک درخواست ساده میتواند به نیازمندیها پاسخ دهد و گنجهای نهفته را برآورده سازد.
هوش مصنوعی: نگاه تو بیهیچ تردیدی به سرعت به عمق جانها نفوذ میکند و آنچه زیر پردههای پنهان وجود دارد را میبیند.
هوش مصنوعی: دلا، برای من داستانی بخوان که وقتی آن را میشنوم، دیوارها و محیط اطراف هم با من شریک شوند و احساس امنیت کنند.
هوش مصنوعی: چون پادشاهان دنیا بیشتر از دل مهربان و رخسار شرمگین، عفو و رحمت دارند.
هوش مصنوعی: چند مدت دیگر ستارههای درخشان آسمان بر زمین پر از خاک مینشینند و مانند سایهای تاریک بر من خواهند گذشت و من را نادیده خواهند گرفت.
هوش مصنوعی: تا کی باید در بند جدایی بمانم و تحمل درد را داشته باشم؟ تا کی دل من را غمگین و ناراحت خواهند کرد؟
هوش مصنوعی: جز با تو، با هیچکس دیگر نمیتوانم این حرف را بزنم، زیرا آنها فقط به من پاسخ میدهند و اصلاً دین و عقیدهای ندارند.
هوش مصنوعی: اگر به غیر از تو مرا خطاب کنند و از من بخواهند که به دیگران کمک کنم، حتی اگر با مهارت و دقت باشد، همچنان برای من ارزش ندارد.
هوش مصنوعی: طوطی به خاطر ظلم و ناراحتی زبان خود را به صدا درمیآورد و اگر جوجهای بخواهد داستانی از آنچه بر سرش آمده بگوید، آن را بیان میکند.
هوش مصنوعی: کار من درست و صادقانه است، حتی اگر عیوبی داشته باشم. اگر هنری در کار من وجود دارد، بشنو که صادقان تمام این را تایید میکنند.
هوش مصنوعی: کار من امانتی است که اگر خوب انجام دهم یا بد، راستگوها همیشه مرا انسان قابل اعتمادی میدانند.
هوش مصنوعی: در درون من، روحی پاک و صاف وجود دارد، اما اگر کسی نااهل باشد، به سختی میتواند آن را درک کند. دلهای صاف و پاک، معمولاً از پیش توسط خودشان انتخاب میشوند.
هوش مصنوعی: از درد من، افرادی با خون دل گریه میکنند و به خاطر سوزش درونم، دل من به این حالت در میآید.
هوش مصنوعی: اگر خار گلی به دامن من بچسبد، ای کاش گلابی که در آستین است، به چشمهای من بریزند.
هوش مصنوعی: اینها را از خود دور نکن و از آنها فاصله نگیر، که در کارهای بزرگ و شایسته، نام زیبایی را آشکار میکنند.
هوش مصنوعی: آب حیات در برابر این روش الهی مانند خاک میشود، پس چه نسبتی دارد که با این لطف او، آب معینی تعیین کنیم؟
هوش مصنوعی: من کسی هستم که کلامم به اندازه جادو اثرگذار و دلنشین است و میتواند با جادوگری سامری همنشینی و نزدیکی داشته باشد.
هوش مصنوعی: به من با دیدی عمیق و فهمیده نگاه کن، تا ببینی من چه کسی هستم و اینکه صاحبنظران چگونه به من مینگرند.
هوش مصنوعی: اگر تو مردی با رحمتی، به من امیدی ببخش تا مردم زمانه، گمانهای خود را به یقین تبدیل کنند.
هوش مصنوعی: اگر افراد دشنامدهنده را به سیاست مشغول کنی، آن وقت همه به من توهین میکنند و نامم را نفرین میکنند.
هوش مصنوعی: دولت و نعمت تو به من کمک میکند، ولی خودت باید به چیزی محکم و مستحکم چنگ بزنی.
هوش مصنوعی: فقط محبت و لطف تو برای من کافی است، حتی اگر دلهای غمگین و ناراحت در تلاش باشند تا من را افسرده کنند.
هوش مصنوعی: اگر عطر و خوشبویی به کسی هدیه کنی، دیگر نیازی نیست افرادی که در جستجوی شیرینی و نعمت هستند، به دنبال عسل بروند.
هوش مصنوعی: آنانی که از چشیدن شربت کوثر سیراب شوند، چگونه میتوانند یاد و ذکر شوق و حال ناتوانی را فراموش کنند؟
هوش مصنوعی: مرا آزاد کن، زیرا هرکسی از اهل علم و فضیلت جانش را به خاطر لطف تو با کرامت میفروشد.
هوش مصنوعی: به گونهای رفتار کن که همه مخلوقات به خاطر وجود تو، تو را ستایش و تحسین کنند.
هوش مصنوعی: میگویند برخی افراد بزرگ و سلطانها اینگونه ثروت میدهند و با ترحم عمل میکنند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آنی که خلق بر تو همه آفرین کنند
نامت ز مرتبه همه نقش نگین کنند
هستی به پایهای که همه زیر پای تو
کَرّوبیان عرشْ فلک را زمین کنند
زانجا که جاه توست بود دونِ قدر تو
[...]
ای خواجه ای که با تو کسی را قرین کنند
کو را حکایت از بر چرخ برین کنند
بشنو ز فضل خویشتن از بنده یک سخن
تا خلق شکر تو بر جان آفرین کنند
گرچه شد است همت وجودت بر آسمان
[...]
در دین چو اعتصام به حبل متین کنند
آن به که مطلع سخن از رکن دین کنند
دینپروری که داغ ستورش مقربان
از بهر کسب مرتبه نقش نگین کنند
ارواح انبیا ز مقامات آخرت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.