پیداست خود که نیست ترا رای آشتی
زیرا که گم شده ست سروپای آشتی
بر تافتی ز مهر و وفا روی دل چنانک
نه روی صلح داری و نه رای آشتی
با ما دلت به کینه چنان مشتغل شده ست
کو نیز خود ندارد پروای آشتی
بردوختی به کینه وری چشم مردمی
نگذاشتی به حیله گری جای آشتی
با اینهمه جفا که تو کردی به جان من
دل می کند هنوز تمنای آشتی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به ناامیدی از آشتی با معشوق اشاره میکند. او میگوید که نشانهای از آشتی نیست و خود معشوق نیز به کینه و دشمنی مشغول است. با وجود تمام ظلمهایی که به او شده، دل شاعر هنوز longing برای آشتی و دوستی دارد. شاعر نگران است که معشوق به دلیل کینهورزی و بازی با احساسات، جایی برای آشتی نگذارد و این وضعیت باعث میشود که آشتی محال به نظر برسد.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که تو ضرورت و تمایل به مصالحه را درک نمیکنی، زیرا نشانههای صلح و آرامش در وجودت پیدا نیست.
هوش مصنوعی: چهرهات از عشق و وفا پرتو افکنده است، طوری که نه نشانی از صلح در تو دیده میشود و نه نشانهای از میل به آشتی.
هوش مصنوعی: دل تو به کینه و دشمنی آنقدر مشغول شده که حتی خودت نیز اهمیتی به آشتی و reconciliations نمیدهی.
هوش مصنوعی: به خاطر کینه و دشمنی خود، هیچ فرصتی برای صلح و آشتی در چشمان مردم باقی نگذاشتی و با نیرنگهای خود این فضا را ایجاد کردی.
هوش مصنوعی: با وجود تمام دشواریها و بیمحلتیهایی که تو در حق من کردی، هنوز هم دلم میخواهد که با تو آشتی کنم و به صلح برسم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
طفلی کز او مراست تمنای آشتی
دارد به جنگ رغبت حلوای آشتی
از عجز ما قرار به تسلیم داده ایم
هم لطف او مگر کند انشای آشتی
هر کس که کرده است تماشای جنگ ما
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.