اکنون که یافت دهر کهن خلعت نوی
نوگشت باغ و راغ ز تمثال مانوی
بلبل نوای بار بدی برکشید و باز
بر کف نهاد لاله می و جام خسروی
در پهلوی چکاوک تر کی زبان نشست
قمری و برگرفت غزلهای پهلوی
ناگه درید پرده عشاق فاخته
چون کرد در هوای چمن پرده را هوی
گیرد به فر شاه ریاحین به تازگی
بخت معاشران ز رحیق کهن نوی
در جام آبگینه نماید صفای می
چون در ضمیر صدر جهان فکر معنوی
دارای دین و داور ملت عماد دین
کز ذات اوست خمیه اسلام مستوی
بی لاف معجزات نموده ست کلک او
در کار مملکت ید بیضای موسوی
آن مفتیئی که چون قلمش پیشوا شود
ز یبد روان چار امامش به پیروی
از جاه اوست منصب آصف صف نعال
وز جود او فسانه طائیست منطوی
در بوستان جاه جلالت عجب گلی ست
رویش به خنده ناکی و طبعش به خوش خوی
ای مکر می که مایه جودت وفا کند
گر در ضمان روزی خلق جهان شوی
طبع تو گنج حکمت و دریای دانش است
ذات تو مایه کرم و اصل نیکوی
در بوستان دین شجری معدلت بری
بر آسمان ملک مهی شید پرتوی
دریا دلا ز چاره من نگذرد دلت
گر تو به قصه من بیچاره بگروی
در خرمن امید من نادروده کشت
نه گندمی نمود مرا بخت و نه جوی
در چشم فتنه میل سهر می کشد عدو
ای چشم بخت تا تو در این کار نغنوی
وقتی چنین که مرکز گل را حیات داد
باد صبا ز معجز دم های عیسوی
از عدل شاه ورحمت صاحب نه در خورد
در کنج انزوا من مظلوم منزوی
نسل بزرگ و فضل وهنر باشد ای شگفت
چون گشت فضل جرم و گنه نسل کسروی
ناکرده جرم من ز چه معفو نمی شود
آخر نه عذر خواه من بیگنه توی
یارب من از برای چه محبوس مانده ام
شاهی چنین رحیم وشفیعی چو تو قوی
تابنده گشت گوشه نشین فکر بکر او
همچون سخات پیشه گرفته است رهروی
بشنو به سمع لطف که در روزگار خویش
زینسان سخن ز مردم شیراز نشنوی
مهر تو باد در دل خلق جهان چنانک
عشق ایاز در دل محمود غزنوی
جز تخم نیکوئی به جهان در نکاشتی
ار جو که هر چه کاشتهای زود بدروی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
بی قیمت است شکر از آن دو لبان اوی
کاسد شد از دو زلفش بازار شاهبوی
این ایغده سری به چه کار آید ای فتی
در باب دانش این سخن بیهده مگوی
تا صبر را نباشد شیرینی شکر
[...]
ای قصد تو به دیدن ایوان کسروی
اندیشه کرده ای که بدیدار آن روی
ایوان خواجه با توبه شهر اندورن بود
دیوانگی بود که تو جای دگر شوی
آن کس که هر دو دید، مر ایوان خواجه را
[...]
بنمود چون ز برج بره آفتاب روی
گلها شکفت بر تن گلبن به جای موی
چون دید دوش گل را اندر کنار جوی
آمد به بانگ فاخته و گشت جفتجوی
آن ماه سرو بالا آن سرو ماه روی
از روی او دلم نشکیبد به هیچ روی
چشمم ز مهر ماهش گشته بسان ابر
جسمم ز عشق سروش گشته بسان موی
اشک و رخم ز عشقش چون برگ در خزان
[...]
ای بازوی شریعت از اقبال تو قوی
تابنده از جمال تو آثار خسروی
هر گه که در مهم معالی ندا دهی
جز پاسخ متابعت از چرخ نشوی
فتنه غنوده گشت در ایام تو، که تو
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.