گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
حاجب شیرازی

به حقارت منگر مدعیا ایران را

ایزد آباد کند عاقبت این ویران را

یوسفی هست به حسن ار چه بود زندانی

عزت مصر، ز یادش برد این زندان را

گرچه در عهد قدیمش همه مینو خواندند

میتوان مینو از این بعد بخوانند آن را

باغ رضوان که بود، وعده زاهد این است

مرد و زن حوری و غلمان شود این رضوان را

قاب شیران دژم مکمن گرگان نشود

تهی امروز مبین روبهکا میدان را

جامه وصل بپوشان و بر آتش زن آب

ای عجب این تن عریان و دل بریان را

قوت بازوی مشروطه چو نیروی قضاست

غالب آنست که مغلوب کند سلطان را

از قد و خدو خط تازه جوانان بینی

بر زمین غرقه بخون سرو و گل و ریحان را

قهقرائی که تو از راه خدا برگشتی

لعن تا کی کنی از بیخردی شیطان را

نیست جز، انس و محبت غرض از هستی کل

ورنه حیوان بشرف چیره بود انسان را

هان به میدان علی(ع) آمد، تو معاویه برو

عمرآسا بحیل کن سر، نی قرآن را

آب حیوان که دهد عمر ابد داند خضر

عین علم است که انسان کند او حیوان را

مدعی راست سری سخت تر، از سندان لیک

پتک وش خامه ما بشکند این سندان را

آخر ای صلح کجائی چه کسی، رخ بنما

روز وصل آر بپاداش شب هجران را

صلح کل چیره به جنگ است چنان صدق به کذب

«حاجبا» مژده بس این دایره امکان را

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
سعدی

چه کند بنده که گردن ننهد فرمان را

چه کند گوی که عاجز نشود چوگان را

سروبالایِ کمان‌ابرو اگر تیر زند

عاشق آنست که بر دیده نهد پیکان را

دست من گیر که بیچارگی از حد بگذشت

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
حکیم نزاری

می بیارید و به می تازه کنید ایمان را

غم جنّات و جهنم نبود رندان را

ترک خود گیر که با خود به مکانی نرسی

که در آن کوی مجالی نبود رضوان را

عاقلان را به مقامات مجانین ره نیست

[...]

سیف فرغانی

در دل عاشق اگر قدر بود جانان را

نظر آنست که در چشم نیارد جان را

تو اگر عاشقی ای دل نظر از جان برگیر

خود به جان تو نباشد طمعی جانان را

دعوی عشق نشاید که کند آن بدعهد

[...]

حافظ

رونق عهد شباب است دگر بُستان را

می‌رسد مژدهٔ گل بلبل خوش‌الحان را

ای صبا گر به جوانان چمن باز رَسی

خدمت ما برسان سرو و گل و ریحان را

گر چنین جلوه کند مغبچهٔ باده‌فروش

[...]

قاسم انوار

وقت آن شد که می ناب دهی مستان را

خاصه من بیدل شوریده سرگردان را

قدحی چند روان کن، که جگرها تشنه است

تا ز خود دور کنم این سر و این سامان را

شیشه خالی و حریفان همه مخمورانند

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه