مرا قلم سخن از غیب و علم غیب کند
کجاست آنکه در این نکته شک و ریب کند
چنان ز، خم بسبو کرده باده پیرمغان
که خاکروبی میخانه را صهیب کند
گذار باد بهار، ار، ز زلف جانان است
چرا بساط زمین را عبیر حبیب کند
به عنفوان شبابم سفید شد سر و روی
کسی به فصل شباب آرزوی شیب کند؟
ز عیب و نقص کسان در گذر که جمله از اوست
خدای را که تواند که نقص و عیب کند
میان ببندگی پیر وقت باید بست
که خدمت تو، بسی یونس و شعیب کند
بدین وطیر سخن گر کسی کند «حاجب »
چو «حافظ » است که خود را لسان غیب کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان مفاهیمی از غیب و علم غیب میپردازد و از آن میپرسد که آیا کسی در این مورد شک و تردید دارد. او به حالت مستی از میخانه اشاره میکند و میگوید که بادهای که مینوشد، او را به حالتی خاص میبرد. شاعر به زیبایی طبیعت و تاثیرات بهار اشاره کرده و از آرزوی جوانی خود صحبت میکند که در عین جوانی، سر و رویش سفید شده است. او به نقص و عیب دیگران اشاره میکند و بر این باور است که خداوند هیچ نقصی ندارد. در نهایت، شاعر به لزوم بستن ارتباط با گذشتگان و شایستگانی مانند یونس و شعیب میپردازد و خود را چون حافظ به عنوان زبان غیب معرفی میکند.
هوش مصنوعی: قلم من با دانشی که از عالم غیب دارد، به بیان حقایق میپردازد. آیا کسی هست که در این موضوع تردید و شک داشته باشد؟
هوش مصنوعی: چنان بادهای از خم بسبو به دست آوردهام که حتی گرد و غبار میخانه را هم به رنگ میکشاند.
هوش مصنوعی: اگر نسیم بهاری که میوزد از زلف محبوب است، پس چرا زمین را عطر و بوی دوست معطر نمیکند؟
هوش مصنوعی: در دوران جوانی من، موها و چهرهام به رنگ سفید درآمد، آیا کسی در اوج جوانی آرزو دارد که پیر شود؟
هوش مصنوعی: از عیبها و نقصهای دیگران بگذری، زیرا تمام انسانها از خداوند هستند و تنها اوست که قادر نیست نقصان و نقصی داشته باشد.
هوش مصنوعی: در زمان سختی و مشکلات، باید به خدمت تو توجه کرد، زیرا این کار میتواند افراد زیادی مانند یونس و شعیب را به کمک و نجات برساند.
هوش مصنوعی: اگر کسی در این زمینه سخن بگوید، مانند «حاجب»، که میتواند خود را به عنوان زبان غیب (نایب از جانب خدا) معرفی کند، در واقع تنها یک واسطه است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا به رندی و عشق، آن فضول عیب کُنَد
که اعتراض بر اسرارِ علمِ غیب کُنَد
کمالِ سِرِّ محبت ببین، نه نقصِ گناه
که هر که بیهنر اُفتَد، نظر به عیب کُنَد
ز عطرِ حورِ بهشت آن نَفَس برآید بوی
[...]
چنین که حسن تو عرض جمال غیب کند
خرد به دعوی عشق توام چه عیب کند
اگر نه پرده گشاید به خنده لعل لبت
که را مجال که ادراک سر غیب کند
به جیب چاک ازان پاکدل سزد چو کلیم
[...]
مرا به باده کشی کاش آنکه عیب کند
رود به میکده تا سیر سر غیب کند
جوان کند می گلرنگ پیر را چه عجب
از آنکه توبه ز می در زمان شیب کند
به محفلی که تو ساقی شوی نمی دانم
[...]
مرا به رندی و عشق آن فضول عیب کند
که اعتراض بر اسرارِ علمِ غیب کند
شبان وادی ایمن گهی رسد به مراد
که چند سال به جان خدمتِ شعیب کند
کلید گنج سعادت قبول اهلِ دل است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.