گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
حاجب شیرازی

مرا قلم سخن از غیب و علم غیب کند

کجاست آنکه در این نکته شک و ریب کند

چنان ز، خم بسبو کرده باده پیرمغان

که خاکروبی میخانه را صهیب کند

گذار باد بهار، ار، ز زلف جانان است

چرا بساط زمین را عبیر حبیب کند

به عنفوان شبابم سفید شد سر و روی

کسی به فصل شباب آرزوی شیب کند؟

ز عیب و نقص کسان در گذر که جمله از اوست

خدای را که تواند که نقص و عیب کند

میان ببندگی پیر وقت باید بست

که خدمت تو، بسی یونس و شعیب کند

بدین وطیر سخن گر کسی کند «حاجب »

چو «حافظ » است که خود را لسان غیب کند

 
 
 
حافظ

مرا به رندی و عشق، آن فضول عیب کُنَد

که اعتراض بر اسرارِ علمِ غیب کُنَد

کمالِ سِرِّ محبت ببین، نه نقصِ گناه

که هر که بی‌هنر اُفتَد، نظر به عیب کُنَد

ز عطرِ حورِ بهشت آن نَفَس برآید بوی

[...]

جامی

چنین که حسن تو عرض جمال غیب کند

خرد به دعوی عشق توام چه عیب کند

اگر نه پرده گشاید به خنده لعل لبت

که را مجال که ادراک سر غیب کند

به جیب چاک ازان پاکدل سزد چو کلیم

[...]

رفیق اصفهانی

مرا به باده کشی کاش آنکه عیب کند

رود به میکده تا سیر سر غیب کند

جوان کند می گلرنگ پیر را چه عجب

از آنکه توبه ز می در زمان شیب کند

به محفلی که تو ساقی شوی نمی دانم

[...]

رضاقلی خان هدایت

مرا به رندی و عشق آن فضول عیب کند

که اعتراض بر اسرارِ علمِ غیب کند

شبان وادی ایمن گهی رسد به مراد

که چند سال به جان خدمتِ شعیب کند

کلید گنج سعادت قبول اهلِ دل است

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از رضاقلی خان هدایت
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه