چو سرو اگر بخرامی دمی به گلزاری
خورد ز غیرت روی تو هر گلی خاری
ز کفر زلف تو هر حلقهای و آشوبی
ز سحر چشم تو هر گوشهای و بیماری
مرو چو بخت من ای چشم مست یار به خواب
که در پی است ز هر سویت آه بیداری
نثار خاک رهت نقد جان من هر چند
که نیست نقد روان را بر تو مقداری
دلا همیشه مزن لاف زلف دلبندان
چو تیرهرأی شوی کی گشایدت کاری؟
سرم برفت و زمانی به سر نرفت این کار
دلم گرفت و نبودت غم گرفتاری
چو نقطه گفتمش اندر میان دایره آی
به خنده گفت که ای حافظ این چه پرگاری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیباییهای محبوب خود اشاره میکند و از درد جدایی و عشق سخن میگوید. او به حسرتهایش از عشق اشاره کرده و میگوید که هر باغی و هر گلی تحت تأثیر زیبایی معشوقش قرار میگیرد. شاعر به ناپایداری خواب و بیداری اشاره میکند و میگوید که عشقش به محبوبش بسیار عمیق است و حتی جانش نیز فدای او خواهد شد. او در نهایت به ناامیدی و غم ناشی از دوری محبوبش اشاره میکند و با طنزی تلخ به خود یادآوری میکند که عشق و غم جدایی قرار نیست به سادگی حل شوند.
هوش مصنوعی: اگر تو مانند سروی در میان گلها درخشان و زیبا باشی، هر گلی در آن گلزار از عشق و غیرت تو، تبدیل به خار خواهد شد.
هوش مصنوعی: زلف تو باعث کفر و بیتابی شده و چشم تو در هر گوشهای سحر و بیماری را میافریند.
هوش مصنوعی: ای چشم مست و شگفتانگیز یار، مانند بخت بد من، به خواب نرو؛ زیرا در هر جا که بروی، ناله و غم بیداری در پیات خواهد بود.
هوش مصنوعی: خاک راه تو را با جانم نثار میکنم، هرچند که جانم ارزش زیادی ندارد و نمیتوانم بهای قابل توجهی برای تو داشته باشم.
هوش مصنوعی: دل عزیز، همیشه در مورد زلفهای دلبندها نگو؛ چون اگر نظری بد یا تیره داشته باشی، چه کارهایی برایت باز خواهد شد؟
هوش مصنوعی: سرم به درد آمد و مدتها این درد برطرف نشد، دل من به خاطر این وضعیت آشفته شد و نبودنت، غم و اندوه دیگری به مشکلاتم اضافه کرد.
هوش مصنوعی: وقتی به او گفتم که مانند یک نقطه در وسط دایره باش، با خنده پاسخ داد: ای حافظ، این چه حرف عجیبی است!
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
مرا به ناله و زاری همیبیازاری
جفای تو بکشم زانکه بس سزاواری
تو را به جان و تن خویشتن خریدارم
مرا به قول بداندیش میبیازاری
به جان شیرین مهر تو را خریدارم
[...]
نبود چون تو مَلِک در جهان جهانداری
نیافرید خدای جهان تو را یاری
خجسته آمد دیدار تو به عالم بر
خدایگان چو تو باید خجسته دیداری
تو راست مُلک و سزاوار آن تویی به یقین
[...]
ز عشقت ای عمل غمزهٔ تو خون خواری
بسی کشید تن مستمند من خواری
مراست عیش دژم تا شدی ز دست آسان
چگونه عیشی؟ با صد هزار دشواری
بدان دو چشم دژم عیش من دژم خواهی
[...]
در آی جانا با من به کار اگر یاری
وگرنه رو به سلامت که بر سر کاری
نه همرهی تو مرا راه خویش گیر و برو
تو را سلامت بادا مرا نگوساری
مرا به خانهٔ خمار بر بدو بسپار
[...]
اگر مدیحت گویم نیابم از تو عطا
وگر نگویمت از من همی بیازاری
اگرت گویم بخل واگر نگویم خشم
چه عادتست که تو میرخواره زن داری
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۷ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.