گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
حافظ

چرا نه در پِیِ عزمِ دیارِ خود باشم

چرا نه خاکِ سرِ کویِ یارِ خود باشم

غمِ غریبی و غربت چو بر نمی‌تابم

به شهرِ خود رَوَم و شهریارِ خود باشم

ز مَحرمان سراپردهٔ وصال شَوَم

ز بندگانِ خداوندگارِ خود باشم

چو کار عمر نه پیداست باری آن اولی

که روزِ واقعه پیشِ نگارِ خود باشم

ز دستِ بختِ گران‌خواب و کارِ بی‌سامان

گَرَم بُوَد گِلِه‌ای، رازدارِ خود باشم

همیشه پیشهٔ من عاشقی و رندی بود

دگر بکوشم و مشغولِ کارِ خود باشم

بُوَد که لطفِ ازل رهنمون شود حافظ

وگرنه تا به ابد شرمسارِ خود باشم

 
 
 
غزل شمارهٔ ۳۳۷ به خوانش فریدون فرح‌اندوز
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل شمارهٔ ۳۳۷ به خوانش فاطمه زندی
همهٔ خوانش‌هاautorenew
غزل شمارهٔ ۳۳۷ به خوانش افسر آریا
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
شاه نعمت‌الله ولی

منم که عاشق دیدار یار خود باشم

منم که والهٔ زلف نگار خود باشم

منم که سیدم و بندهٔ خداوندم

منم که دانه و دام شکار خود باشم

منم چو پرده و جانم امیر پرده نشین

[...]

عرفی

کجاست برق حجابی که از تجلی آن

ستاره سوخته روزگار خود باشم

کجاست طبع سلیمی و حسن لعل لبی

که در معامله آموزگار خود باشم

خوش آن کشش که مرا آنچنان زخود نبرد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه