حمد بیحدّ و ثنای بیعدّ و سپاس بیقیاس خداوندی را که جمع دیوان حافظان ارزاق به پروانهٔ سلطان ارادت و مشیّت اوست. بیمانندی که رفع بنیان سَبْع طِباق نشانهٔ عرفان حکمت بیعلّت اوست. حکیمی که طوطی شکرخای ناطقهٔ انسانی را در محاذات آیینهٔ تأمّلِ عَرایِسِ معانی، به ادای دلگشای «اِنَّ مِنَ البَیٰانِ لَسِحْراً» گویا کرد. علیمی که بلبل دستانسرای خوش نوای زبان را در قفس تنگِ دهان، به قوّت اذهان در ترنّم و تَنَغُّمِ «إِنَّ مِنَ الشِّعرِ لَحِکْمَةً» آورد.
آن بندهپروری که زبان در دهان نهاد
درّ کلام در صدف هر زبان نهاد
جان را ز لطفِ عَذْب، غذایی لطیف داد
دل را مُفَرَّحی ز سخن در بیان نهاد
در بحرِ سینه، دُرّ معانی بپرورید
دَر کانِ طبع، لعلِ سخن، بیکران نهاد
و جواهر منظومِ صلوات بینهایات، و زواهر منثورِ تحیّات بیمنتهی و غایات نثار روح پر فتوح و صدر مشروحِ زبانآوری که ندای جانفزای «أَنَا أَفْصَحُ العَرَبِ وَ العَجَمِ» بِمَسامِعِ سَکَنةِ مَضَلّةٍ غَبْراءَ و سَفَرةِ مَظَلّةٍ خَضْراءَ رسانید، و از شمیم نسیم روحپرورِ «إِنَّ رُوحَ القُدُسِ نَفَثَ فِی رُوعِی» مشام جان زندهدلان در دو جهان معطّر و مُرَوّح گردانید، و سر زلف عروسان سخن را به دستیاری «أَلا اِنِّي أُوتیتُ القُرْآنَ وَ مِثْلَهُ مَعَهُ» حُسن بیان او پیراست، و گردن و گوش خزاین دلها به دُرَرِ فواید جانفزای و غُرَرِ فراید معجزنمایِ «اُوِتیتُ جَوامِعَ الکَلِمِ» لفظ گهربارِ او آراست. اَعْنی جناب رسالتمآب، خواجهٔ کشور دانائی، دیباچهٔ دفتر سخنآرائی، صادقْ برهانِ «ص وَ القُرْآنِ ذِی الذِّکْر»، صاحب دیوانِ «وَ مَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ»، صدر جریدهٔ انبیاء، بیت قصیدهٔ اصفیا، محمّد مصطفی عَلَیه أَفضلُ الصَّلَواتِ و أَکْمَلُ التَّحِیّاتِ الزّاکیاتِ المبارَکاتِ.
چشم و چراغ جمع رسُل هادی سُبُل
سلطان چار بالش ایوان اصفیا
گنجینهٔ حقایق اسرار کاینات
مجموعهٔ مکارم اخلاق انبیا
دستش محیط جود و دمش کیمیای علم
نطقش مکانِ صِدق و دلش معدن صفا
و درود بیکران و تحیّات بیپایان بر ارواح طیّبه و اشباح طاهرهٔ جماهیر آل و اصحاب و مشاهیر رجال و اَحباب او باد که سمند خوشخرام عبارت و رخش تیزگام مجاز و استعارت را زینِ تزیین، بر نهاده و در میدان بیان جولان نموده و به چوگان فصاحت و بلاغت گوی هنروری و سخندانی از مَصاقع خطبا و اُدباءِ اَقاصی و اَدانی در ربودند، تا صدای صِیت رسالت و ندای صوت جلالتِ «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّٰهِ وَ الّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الکُفَّارِ» به گوش هوش فصحاءِ اطراف عالم و بُلَغاءِ اَکناف اُمَم رسانیدند. سنانِ لسان و تیغ بیانِ «وَ الشُّعَرَاءُ یَتَّبِعُهُمُ الغَاوُونَ» از هیبت جلالِ نُبُوّت در غِمْد کَلال وَ نَبْوَت بماند، و مشاهیرِ صفِّ قتالِ
یَرْمُونَ بِالخُطَبِ الطِّوَالِ وَ تَارَةً
وَحْیَ المَلَاحِظِ خِیفَةَ الرُّقَبَاءِ
هنگام تَحدّی و جدال از معارضه و مقابلهٔ ایشان سپر عجز و ابتهال در روی قیل و قال کشیدند که «لاَیَأْتُونَ بمِثْلِهِ وَ لَوْ کَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیراً»
مستغرق درود و ثنا باد روحشان
تا روز را فروغ بود شمع را شعاع
بر نقّادان رَسْتهٔ بلاغت و جوهریان روز بازارِ فضل و براعت، نامداران خِطّهٔ سخن و شهسواران عرصهٔ ذَکَا و فَطَن، سالکان مسالک نظم و نثر و مالکان ممالک دقایقِ شعر، پوشیده نیست که گوهر سخن در اصل خویش سخت قیمتی و با صفا، و کلام منظوم در نفس خود عظیم نفیس و گرانبهاست. در دکّانِ امکان، هیچ متاعی ازو گرانمایهتر نتوان خرید و در بازار اَدْوار هیچ بِضاعت ازو بارفعتتر نتوان دید. صیرفیِ خِرَد را نقدی از آن عزیرتر به دستِ دل نیاید و نقشبندِ فکرت را صورتی از آن زیباتر در پردهٔ خیال رخ ننماید. وزن و مقدار این درّ شاهوار ندانند الّا خردمندان کامل، و قدر و اعتبار این نقدِ تمام عیار نشناسند الّا جوهریان عاقل.
گر بُدی گوهری ورای سخن
آن فرود آمدی به جای سخن
وَ هُوَ مَیْدَانٌ لایُقْطَعُ اِلَّا بسَوَابِقِ الأذْهَانِ، وَ مِیزَانٌ لَایُرْفَعُ اِلَّا بِاَیْدِی بَصَائِرِ البَیَانِ، امّا تفنّن اسالیب کلام و تنوّع تراکیب نثر و نظام، بسیار و بیشمارست و تفاوت حالات سخنوران و تَبایُِن درجات هنرپروران به حسب مناسبت نفوس و طِباع و رعایت موافقت رسوم و اوضاع بُوَد، وَ قَدْ قِیلَ «لَیْسَتِ البَلَاغَةُ أَنْ یُطَالَ عِنَانُ القَلَمِ وَ أَسْنانُهُ اَوْ یُبْسَطَ رِهَانُ القَوْلِ وَ مَیْدَانُهُ، بَلْ هِیَ اَنْ یُبْلَغَ اَمَدُ المُرَادِ بِاَلْفَاظٍ اَعْیَانٍ وَ مَعَانٍ اَفْرَادٍ»، هر شاعر ماهر که به کُنْه این نکته رسد و بر جلیّهٔ این قضیّه واقف شود رخسارهٔ عبارت او نَضارت گیرد و جَمال مَقالت او طراوت پذیرد؛ تا به جائی رسد که یک بیت او نایب مَناب قصیدهای شود و یک غزل او واقع موقع دیوانی گردد، و از قطعهای مملکتی اِقْطاع یابد، و به رباعئی از رُبع مسکون خراج ستاند،
قافیه سنجان چو قلم برکشند
گنج دو عالم به سخن دَر کشند
خاصه کلیدی که درِ گنج راست
زیر زبان مرد سخن سنج راست
و بیتکلّف مخلص این کلمات و متخصّص این مقدّمات ذات ملک صفات مولانا الأعظم السّعید، المرحوم الشهید، مفخر العلماء، استاد نحاریر الأُدباء، معدن اللّطائف الرّوحانیّة، مخزن المعارف السُّبحانیّة، شمس الملّة و الدّین محمّد الحافظ الشّیرازیّ بود طَیَّبَ اللّهُ تُرْبَتَه، و رَفَعَ في عالَمِ الْقُدسِ رُتْبَتَهُ، که اشعار آبدارش رشک چشمهٔ حیوان، و بنات افکارش غیرت حوق و وِلْدانست، ابیات دلاویزش ناسخ سخنان سَحْبان و منشآت لطفآمیزش مُنْسیِ احسان حَسّان،
کَنَظْمِ الجُمَانِ وَ رَوْضِ الجِنَانِ
وَ أَمْنِ الفُؤَادِ وَ طِیبِ الرُّقَادِ
مذاق عوام را به لفظ متین، شیرین کرده و دهان خواص را به معنی مبین نمکین داشته؛ هم اصحاب ظاهر را بدو ابواب آشنائی گشوده، و هم ارباب باطن را ازو موادّ روشنائی افزوده. در هر واقعهای سخنی مناسبِ حال گفته و برای هر معنی لطیف غریبهای انگیخته و معانی بسیار به لفظ اندک خرج کرده و انواع اِبداع در دُرْج انشا دَرْج کرده؛ گاه سرخوشان کوی محبّت را بر جادّهٔ معاشقت و نظربازی داشته و شیشهٔ صبر ایشان بر سنگ بیثباتی زده:
بشوی اوراق اگر همدرس مایی
که علم عشق در دفتر نباشد
و گاه دُردی کشان مصطبهٔ ارادت را به مُلازمت پیر دیر مغان و مجاورت بیتالحرامِ خرابات ترغیب کرده:
تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود
اِفاضَتِ سَلسالِ طبع لطیفش که حکم «هٰذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ سَائِغٌ شَرَابُهُ» دارد خاص و عام را شامل و شایع است، و اِفادت آثار فضل فیّاضش «کَمِشْکوٰةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ» اَقاصی و اَدانی را لایح و ساطع. سِحْرِ حلال طبعش عُقده در زبان ناطق افکنده، و عِقْدِ منظوم فکرتش وزن متاع بحر و کان برده. رَشَحات ینابیع ذهن وَقّادش، حدائق مجلس انس را به زُلال مَعِین «وَ مِنَ المَاءِ کُلَّ شَئٍ حَيٍّ» صفت نَضارت بخشیده و نفحات گلزار فکرش در ریاض جانها معنی آیتِ «فَانْظُرْ إِلَی آثارِ رِحْمَةِ اللّهِ کَیْفَ یُحْیِي الأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها» فاش کرده. کلمات فصیحش چون انفاس مسیح، دل مرده را حیات بخشیده و رَشَحات اقلام خِضرخاصیّتش بر سریر سخن ید بیضا نموده. گوئی هوایِ ربیع، کسب لطافت از نسیم اخلاق او کرده، و عِذار گل و نسرین، زیب و طراوت از شعر آبدار او گرفته و قدّ شمشاد و قامت دلجوی سرو آزاد، اعتدال و اهتزاز از استقامت رای او پذیرفته:
حسد چه میبری ای سستنظم بر حافظ
قبول خاطر و لطف سخن خدادادست
و بیتکلّف، هر دُرّ و گوهر که در طَرْفِ دکّانِ جوهریِ طبیعت موجود بود از بهر زیب و زینت دوشیزگان خلوتسرای ضمیرش در سِلک نظم کشیده، لاجرم چون خود را به لباس و کسوت عبارت و حلیهٔ استعارت آراسته دید زبان به دعوی برگشاد و گفت:
دور مجنون گذشت و نوبت ماست
هرکسی پنج روز نوبت اوست
و با موافق و مخالف به طنّازی و رعنائی درآویخته و در مجلس خواص و عوام و خلوتسرای دین و دولتِ پادشاه و گدا و عالِم و عامی، بزمها ساخته و در هر مقامی شَغَبها آمیخته و شورها انگیخته،
حافظ خلوتنشین دوش به میخانه شد
از سر پیمان برفت با سر پیمانه شد
و چون از شایبهٔ شُبْهت و غایلهٔ شهوت، مصون و محروس بودند و دست تصرّف بیگانه به دامن عصمتشان نرسیده، و گوشهٔ طرّهٔ عفّتشان به سر انگشتِ خیانت کسی فرو نکشیده، و رخسارهٔ احوالشان از خِجْلت عار و ضِجْرت طَعْن در صُون عصمت و حِرز امانت، محفوظ مانده چنانکه گفتهاند:
گر من آلودهدامنم چه عجب
همه عالم گواه عصمت اوست
لاجرم رَواحِل غزلهای جهانگیرش در اَدنیٰ مدّتی به اَقصای ترکستان و هندوستان رسیده، و قَوافِلِ سخنهای دلپذیرش در اقلّ زمانی به اطراف و اکناف عراقَین و آذربایجان کشیده؛ «قَدْ هَبَّ هُبُوبَ الرِّیح و دَبَّ دَبِیبَ المَسیحِ بَلْ سَارَ مَسِیرَ الأَمْثَالِ وَ سَرَی سُرَی الخَیَالِ». سماع صوفیان بی غزل شورانگیز او گرم نشدی و مجلس میپرستان بی نُقْل سخن ذوقآمیز او رونق نیافتی،
غزلسرایی حافظ بدان رسید که چرخ
نوای زهره به رامشگری، بهشت از یاد
بداد داد سخن در غزل بدان وجهی
که هیچ شاعر از آنگونه دادِ نظم نداد
چو شعر عَذْب روانش ز بر کنی گویی
هزار رحمت حق بر روان حافظ باد
امّا به واسطهٔ محافظت درس قرآن و ملازمت بر تقوی و احسان و بحث کَشّاف و مِفتاح و مطالعهٔ مَطالع و مِصباح و تحصیل قوانین ادب و تَجَسُّسِ دَواوینِ عرب، به جمع اَشْتات غزلیّات نپرداخت و به تدوین و اِثْبات ابیات مشغول نشد، و مُسَوِّد این ورق عَفَا اللّهُ عَنْه ما سَبَق [اقلِّ اَنام، محمّد گلندام (یا: گل اندام)] در درسگاهِ دین پناه، مولانا و سیّدنا استاد البشر قوام الملّة و الدّین عبداللّه اعلی اللّه درجاتَه فی اعلی علّیّین به کرّات و مرّات که بِما ذِکْره رفتی در اثناء محاوره گفتی که این فراید فواید را همه در یک عِقْد میباید کشید و این غُرَر دُرَر را در یک سِلْک میباید پیوست تا قلادهٔ جید و جودِ اهل زمان و تمیمهٔ وِشاحِ عروسان دوران گردد و آن جناب، حوالتِ رفعِ ترفیع این بنا بر ناراستی روزگار کردی و به غَدْرِ اهل عصر عُذْر آوردی تا در تاریخ سنهٔ اِثْنَین و تِسعینَ و سَبْعَمائة ودیعت حیات به موکّلان قضا و قدر سپرد و رخت وجود از دهلیز تنگ اجل بیرون برد و روح پاکش با ساکنان عالم عِلوی قرین شد و همخوابهٔ پاکیزه رویان حورالعین گشت،
به سال باء و صاد و ذال ابجد
ز روز هجرتِ میمونِ احمد
به سوی جنّت اعلی روان شد
فریدِ عهد، شمس الدّین محمّد
به خاک پاک او چون برگذشتم
نگه کردم صفا و نور مرقد
و بعد از مدّتی سوابقِ حقوقِ صحبت، و لوازم عهود محبّت و ترغیب عزیزان با صفا و تحریض دوستان باوفا، که صحیفهٔ حال از فروغ روی ایشان جمال گیرد و بضاعت افضال به حسن تربیت ایشان کمال پذیرد؛ حامل و باعث این فقیر شد بر ترتیب این کتاب و تَبویب این ابواب. امید به کرمِ واهِب الوجود و مُفیض الخیر و الجود، آنکه قائل و ناقل و جامع و سامع را در خلال این احوال و اثنای این اشتغال، حیاتی تازه و مَسِرّتی بیاندازه کرامت گرداند و عثرات را به فضل شامل و لطف کامل در گذراند، إِنَّه عَلیٰ ذلِکَ لَقدیرٌ و بِالْأَجِبةِ جَدیرٌ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به ستایش خداوند و ذکر صفات عالی او پرداخته و در دیوان حافظان اشاره میکند. نویسنده با نثری فاخر و شاعرانه به ذکر نعمتهای الهی و جایگاه بلند پیامبر اسلام، محمد (ص)، به عنوان الگوی بلاغت و شاعری میپردازد. او همچنین ویژگیهای شعر حافظ و تاثیر آن بر جان انسانها را تشریح کرده و بیان میکند که اشعار او در کمال و زیبایی بینظیرند. متن در نهایت به اهمیت آموزش علم و ادب و فضائل حافظ و تأثیرات وی بر ادبیات و فرهنگ اشاره دارد و از او به عنوان یکی از بزرگترین شاعران فارسی یاد میکند.
هوش مصنوعی: ستایش بینهایت و شکرگزاری بیپایان خداوندی را میکنیم که جمعآوری روزیها را به هدایت سلطان عشق و ارادهاش واگذار کرده است. او بینظیر است و نقشی که در ساختار هستی ایفا میکند، نشانهای از عمق حکمت و شناخت نامحدود اوست. حکیمی که توانسته است طوطی زیبا و گویای انسان را در کنار آینهی تفکر معانی به طرز شگفتانگیزی بیان کند. عالمی که بلبل را در قفس محدود دهان به نواختن و سرودن آموزده است و به این وسیله نشان داده که شعر نیز میتواند حکمتی در دل خود داشته باشد.
هوش مصنوعی: آن خالق بزرگ که کلام ارزشمندی را به انسانها عطا کرد، همچون دانههای گرانبهایی در زبانهای مختلف قرار داده است.
هوش مصنوعی: جان به لطف و صفای نیکوغذا زندگی بخشیده و دل را با زیبایی و شادابی کلام سرشار کرده است.
هوش مصنوعی: در دل و وجود خود، ایدهها و معانی ارزشمندی را پرورش دهید و در تلاش و خلاقیت، کلامی زیبا و ارزشمند بر جای بگذارید.
هوش مصنوعی: این متن به وصف مقام و عظمت پیامبر اسلام، محمد مصطفی (ص)، میپردازد. نویسنده از زیباییهای کلام و بیان ایشان سخن میگوید و به آثار روحبخش و جانافزای او اشاره دارد. همچنین به مقام والای ایشان در بین انبیا و غیرت و صداقت او در بلاغت کلمات و بیان حقایق دینی اشاره میکند. متن به نوعی ستایشکنندهی شخصیت پیامبر و تأثیر عمیق او بر ادبیات و روح انسانها است.
هوش مصنوعی: چشمی روشن و روشنی بخش جمع پیامبران، هدایتکننده راهها، و پادشاهی که چهار بال دارد و در ایوان صفا زندگی میکند.
هوش مصنوعی: مجموعهای از ارزشها و خوبیهای اخلاقی که در آموزههای پیامبران به تصویر کشیده شده، به عنوان گنجینهای از حقایق و اسرار کیهان شناخته میشود.
هوش مصنوعی: دست او نمایانگر generosity و بخشش است، نفس او مانند کیمیا علم و دانش را به همراه دارد، سخنانش از راستگویی سرچشمه میگیرد و دلش مکان خلوص و پاکی است.
هوش مصنوعی: درود و سلام بیپایان بر ارواح مقدس و خالص اعضای خانواده و دوستانش که با زیبایی خاصی در عرصه بیان و زبان به هنرنمایی پرداختهاند. آنها با قدرت بیان خود، سخنگفتن را در سطح عالی به نمایش گذاشتند و صدای پیام رسالت و عظمت محمد، پیامبر خدا را به گوش محافل علمی و ادبی در سراسر دنیا رساندند. در مقابل جلال و عظمت نبوت، کلام و شناخت عمیق از حقایق در دلها باقی ماند و افراد مشهور در عرصه جنگ و نبرد نیز در این صف بهپا خاستهاند.
هوش مصنوعی: آنها صحبتهای طولانی و پر طمطراق میکنند و گاه نگاهی تند و عمیق به حقایق پشت پرده دارند که نگهبانان را به هراس میاندازد.
هوش مصنوعی: در زمان چالش و نزاع، آنها برای مقابله و مواجهه با دیگران، از عجز و توسل به خداوند استفاده کردند و گفتند: «هرگز نمیتوانند مانند آنچه ما ارائه دادهایم، بیاورند، حتی اگر برخی از آنها به یاری یکدیگر بپردازند.»
هوش مصنوعی: روح آنها تا زمانی که نور روز وجود دارد، در ستایش و خیرخواهی غرق است. مانند شعاعی که به شمع روشنی میبخشد.
هوش مصنوعی: نقادان بلاغت و هنرمندان عرصهی سخن میدانند که اصل کلام و شعر بسیار ارزشمند و گرانبهاست. هیچ کالایی گرانبهاتر از این در بازار وجود ندارد و هیچ چیزی در این حوزه با آن قابل مقایسه نیست. خردمندان نمیتوانند چیزی بالاتر از آن را تصور کنند و تنها افرادی با دانش عمیق قادر به درک ارزش واقعی کلام و شعر هستند.
هوش مصنوعی: اگر دارای چیزی با ارزشتر از گفتار باشی، آن را به جای واژهها به نمایش خواهی گذاشت.
هوش مصنوعی: این متن به بررسی ویژگیهای بلاغت و سخنوری میپردازد و به این نکته تأکید میکند که بلاغت تنها در طولانی بودن یا پیچیدگی کلام نیست، بلکه در توانایی انتقال دقیق و مؤثر مقصود با استفاده از واژهها و معانی مناسب است. سخنرانان و هنرمندان بهواسطهی ویژگیهای فردی و انطباق با عرف و شرایط مختلف به درجات متفاوتی از هنر دست مییابند. اگر یک شاعر با مهارت به این موضوع آگاه باشد، آثارش به زیبایی و جذابیت میرسد و ممکن است یک شعر کوتاه به اندازهی یک قصیده اثرگذار باشد و یا یک غزل به اندازهی یک دیوان کامل اهمیت پیدا کند.
هوش مصنوعی: وقتی کسی شعر میگوید و قافیهها را به خوبی انتخاب میکند، میتواند دو دنیای ارزشمند را از طریق کلام خود به تصویر بکشد و به ما منتقل کند.
هوش مصنوعی: کلید مخصوصی که درِ گنج را باز میکند، دقیقاً زیر زبان افرادی است که اهل سخن و گفت و گو هستند.
هوش مصنوعی: این متن درباره شخصیت و ویژگیهای فردی به نام مولانا محمد حافظ شیرازی صحبت میکند. او به عنوان یک عالم و ادیب بزرگ شناخته میشود که صاحب اشعار زیبا و عمق فکری است. آثار او به نوعی درخشان و بینظیر توصیف شده و او به عنوان منبعی از لطافتهای روحانی و معارف دینی نیز شناخته میشود. در واقع، او نه فقط یک شاعر، بلکه یک شخصیت فرهنگی مهم است که آثارش هنوز هم مورد توجه قرار دارد.
هوش مصنوعی: این جمله به زیبایی و دلنشینی اشیاء و مکانها اشاره دارد. مانند دریاچههای زیبای پر از مروارید، باغهای خوشبو و آرامش دل و خواب شیرین. به طور کلی، تصویرگری از لذتهای خاص و آرامشبخش زندگی است.
هوش مصنوعی: شیرینی سخن را با کلامی متین به سلیقه مردم عادی میچشاند و در عین حال برای اهل علم و معرفت، معناهایی عمیق و ادبی دمیده است. این سخن هم برای ظاهر بینان درهای تازهای به روی دعوت و آشنایی میگشاید و هم برای اهل باطن، مواد روشنی برای بصیرت و فهم فراهم میآورد. در هر موقعیت، کلامی مناسب و بجا بیان میکند و برای هر معنی ظریف و نو، تحریکی خاص ایجاد میکند. با استفاده از الفاظی مختصر، معانی زیادی را به تصویر میکشد و در آثار بیانی، نوآوریهای گوناگونی را به نمایش میگذارد. گاهی نیز عاشقان محبت را به جاده عشق و زیبایی دعوت میکند و با ناپایداری زندگی، شیشه صبر آنها را میشکند.
هوش مصنوعی: اگر در مسیر عشق و محبت نیستی، حتی اگر تمام کتابها و مطالب علمی را بخوانی و ورق بزنید، فایدهای ندارد.
هوش مصنوعی: گاه برخی از افراد با عشق و علاقه، در کنار پیر مغان و نزدیک به خانهٔ خدا در خراباتی که در آنجا گرد هم میآیند، دچار درد و رنج میشوند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که نام و نشانی از میخانه و شراب وجود دارد، سر ما همیشه در خاک راه پیر مغان خواهد بود.
هوش مصنوعی: سخنرانی او به گونهای است که طبع لطیف و نرمش همه را تحت تأثیر قرار میدهد و مانند آبی گوارا و زلال، به همگان خوشایند است. آثار فضیلت او همچون چراغی در دل شب، نورانی و روشنای بخش است. تأثیر کلامش در زبان روان، برطرفکننده مشکلات و محدودیتهاست و افکارش وزنی چون دریاها دارد. جوشش خلاقیتش، مجالس و محافل را با زلالی و تازگی میآراید و نفحات اندیشهاش معانی جدیدی از رحمت الهی را نمایان میکند. کلماتش همچون نفسهای مسیح، جان مردگان را زنده میکند و توانایی او در سخنوری حیرتانگیز است. به گونهای است که زبانی نرم از نسیم رفتار نیک او میوزد و زیبایی و طراوت شعرش چون گلهای خوشبو در فضا پخش میشود. قامت استوار افکارش، اعتدال و جذابیتی به کلامش میبخشد.
هوش مصنوعی: حسد ورزیدن بر حافظ چه فایدهای دارد؟ چون او به لطف الهی و توانایی در بیان، مورد قبول مردم و خدا قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: بدون هیچ تکلفی، هر نگین و جواهر که در دکان طبیعت موجود بود، بهخاطر زیبایی و زینت دختران درونگرا، به نظم درآمد. در نتیجه، هنگامی که خود را با لباس و پوشش بیان و آرایش استعاره آراسته دید، زبانش به بیان ادعا گشوده شد و گفت:
هوش مصنوعی: زمانی که مجنون عشق لیلی را تجربه کرد، حالا نوبت ماست که این دوره را بگذرانیم. هر کس بخشی از عمر خود را میگذراند و باید روزی را که به او تعلق دارد، بگذراند.
هوش مصنوعی: او با افرادی که نظری مشابه و مخالف دارد، درگیر شده و در مجالس مختلف با افراد ویژه و عمومی، اعم از درباریان و فقرا، روحانیون و عوام، جشنها و محافل مختلفی برپا کرده و در هر موقعیتی هیاهو و شوری به وجود آورده است.
هوش مصنوعی: حافظ شب گذشته به میخانه رفت و از قولی که داده بود، به نوشیدن مشغول شد.
هوش مصنوعی: آنها از تردیدها و وسوسههای نفسانی در امان و محافظتشده بودند. هیچگونه تصرف بیگانهای در عفت و پاکیشان ایجاد نشده و کسی نتوانسته بود به حریم عفت و صداقت آنها دستدرازی کند. همچنین، کرامت و حرمت آنها از عیبجویی و سرزنشها به دور مانده و در حفاظت از عفت و امانت خویش محفوظ بودند.
هوش مصنوعی: اگر من دامنآلودهای دارم، تعجبی ندارد؛ زیرا تمام عالم گواه پاکی و بیگناهی او هستند.
هوش مصنوعی: بدیهی است که اشعار دلکش او به سرعت به ترکستان و هند رسید و گفتههای شیرینش در زمان کمی به نقاط مختلف عراق و آذربایجان پراکنده شد. درست مانند وزش بادهای نرم و آرام، یا مانند راه رفتن مسیح. به طور کلی، شعرهای شورانگیز او موجب نشاط مجالس صوفیان و میپرستان نشد و بدون حضور اشعارش چنین مجالسی رونق نداشتند.
هوش مصنوعی: حافظ در سرودن غزل به مرحلهای رسید که در آن، نوا و آهنگ زهره به گونهای زیبا و دلنشین در بهشت فراموش شد.
هوش مصنوعی: سخن در این غزل به گونهای بیان شده که هیچ شاعر دیگری نتوانسته چنین نظمی را ارائه دهد.
هوش مصنوعی: وقتی که شعر زیبای او را از حفظ بگویی، انگار که هزاران رحمت خدا بر روح حافظ نازل شده است.
هوش مصنوعی: به خاطر حفظ و مراقبت از درس قرآن، و رعایت تقوا و نیکوکاری، و مطالعه متون مختلف ادبی، و همچنین آشنایی با آثار عربی، به جمعآوری غزلیات نپرداخت و در ثبت ابیات مشغول نشد. در محضر مولانا و استاد بزرگ دین، عبداللّه، به بررسی نکات مختلف پرداخت و بیان کرد که همه این نکات باید در یکجا جمعآوری شوند و این جواهرات را باید به هم پیوند داد تا زینتی برای اهل زمان شود. آن جناب همچنین به سختیهای زمانه اشاره کرد و به عذری برای اهل عصر پرداخت و در سال ۹۷۱ هجری، زندگیاش را به دست مقدرات سپرد و از این جهان رفت، روح پاکش به ساکنان عالم بالا پیوست و همنشین زیبایانی از حوریان بهشتی شد.
هوش مصنوعی: در سالی که با حروف ب، ص و د مشخص میشود، روزی که هجرت محمد پیامبر اتفاق افتاد، به خاطرهای خوش و ماندگار تبدیل شد.
هوش مصنوعی: فرید به سمت بهشت عالی روانه شد، او که به زمان شمسالدین محمد تعلق دارد.
هوش مصنوعی: وقتی به خاک پاک او رسیدم، نگاهی به مرقدش انداختم و احساس کردم که چقدر جای آرام و روشنی است.
هوش مصنوعی: مدتی پس از آنکه به یاد روابط و پیوندهای محبتآمیز و تشویقهای دوستان و عزیزان با صفا پرداختم، انگیزهای در من به وجود آمد تا این کتاب را ترتیب دهم و ابواب آن را تنظیم کنم. امیدوارم که خداوند بخشنده، به قائل، نقل کننده، جمعآورنده و شنوندهی این مطالب در خلال این تجربیات و مشغلههای زندگی، محبت و رحمت عطا کند و مشکلات را با فضل و لطف خود آسان سازد، زیرا او بر این کار توانمند و شایسته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همین شعر » بیت ۱۴
گر بدی گوهری ورای سخن
آن فرود آمدی بجای سخن
گوهری گر بدی ورای سخن
آن فرود آمدی به جای سخن
همین شعر » بیت ۱۴
گر بدی گوهری ورای سخن
آن فرود آمدی بجای سخن
گر بدی گوهری ورای سخن
آن فرود آمدی به جای سخن
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۶ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.