نوبت عشرت است و وقت صبوح
میزند مرغ صبح یا سبوح
طاب وقت الشراب والاطراب
اشرق الصبح و النسیم تفوح
می بگیر از کف غزالی مست
ان قرن الغزال کادیلوح
صبح زاهد بود دعای صباح
صبح عارف بود شراب صبوح
بحر اندیشه گشته طوفان زای
چنگ زن در رکاب کشتی نوح
گو بناصح که لب فرو بندد
ما شکستیم توبه های نصوح
باده را راح کرده نام عرب
که بود روح قلب و راحت روح
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
طاعتی کان ز دل ندارد روح
کس ندارد وجود آن به فتوح
شمس دین ، صورت ، بو الفتح
ای در فضل بر دلت مفتوح
ای تو شیر و غابروز مصاف
وی تو ابر سخا بوقت صبوح
از تو ایام را هزار شرف
[...]
اندرین عصر هرکه شعر برد
به امید صلت بر ممدوح
چار آلت بیایدش ورنه
گردد از رنج غم دلش مجروح
دانش خضر و نعمت قارون
[...]
هر گه شعری برم بر ممدوح
کند آنرا به نقد خود مجروح
من و ممدوح هر دو همکاریم
حال هر یک چو می شود مشروح
نیست زر در میان، همه سخنست
[...]
ر فت مانند نوح در یم روح
درگذشت از غدو ز امس و صبوح
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.