گنجور

 
میرزا حبیب خراسانی

نوبت عشرت است و وقت صبوح

میزند مرغ صبح یا سبوح

طاب وقت الشراب والاطراب

اشرق الصبح و النسیم تفوح

می بگیر از کف غزالی مست

ان قرن الغزال کادیلوح

صبح زاهد بود دعای صباح

صبح عارف بود شراب صبوح

بحر اندیشه گشته طوفان زای

چنگ زن در رکاب کشتی نوح

گو بناصح که لب فرو بندد

ما شکستیم توبه های نصوح

باده را راح کرده نام عرب

که بود روح قلب و راحت روح

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
وطواط

شمس دین ، صورت ، بو الفتح

ای در فضل بر دلت مفتوح

ای تو شیر و غابروز مصاف

وی تو ابر سخا بوقت صبوح

از تو ایام را هزار شرف

[...]

انوری

اندرین عصر هرکه شعر برد

به امید صلت بر ممدوح

چار آلت بیایدش ورنه

گردد از رنج غم دلش مجروح

دانش خضر و نعمت قارون

[...]

کمال‌الدین اسماعیل

هر گه شعری برم بر ممدوح

کند آنرا به نقد خود مجروح

من و ممدوح هر دو همکاریم

حال هر یک چو می شود مشروح

نیست زر در میان، همه سخنست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه