عشق است که اندر دو جهان راه نجات است
بحریست که یک چشمه از آن آب حیات است
بحر است و چه بحر است نه قلزم نه محیط است
شط است و چه شط است نه جیحون نه فرات است
دارای جهان است که بالای جهانست
بیرون ز جهانست که افزون ز جهات است
آبی است که جاری بوهارات و تلال است
روحی است که ساری بجمادات و نبات است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
درویش که از تلخی کام است جگر ریش
خرما چو بکامش برسد حب نبات است
لب تشنه چو در ورطه مرگ از عطش افتاد
آبی که ز مرگش برهاند آب حیات است
مد نظر، از روی گلت آب حیات است
نخل هوس، از بوس لبت شاخ نبات است!
ای آن که خطت سبز، لبت آب حیات است
گرد شکرستان مگر این جوی نبات است
زین لب چه تکلم، چه تبسم، همه شیرین
مانا لب شیرین تو صد کوزه نبات است
یارا نرهانم زخم زلف تو دل را
[...]
ایخواجه شنیدم که لبت کان نبات است
ایخواجه شنیدم دهنت آب حیات است
ایخواجه شنیدم که بدست کرم تو
از لطف خداوند یکی تازه برات است
ای خواجه شنیدم که در این خرمن نعمت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.