ای آن که خطت سبز، لبت آب حیات است
گرد شکرستان مگر این جوی نبات است
زین لب چه تکلم، چه تبسم، همه شیرین
مانا لب شیرین تو صد کوزه نبات است
یارا نرهانم زخم زلف تو دل را
زان روی که شام غم تو روز نجات است
جامی شب دوشین به من شیفته دادند
کین باده ی نوشین ز خرابات، زکات است
گر کافر زلفم پی آن لعل دلارا
عیبم مکن آب حیوان در ظلمات است
ساقی به سر پیر مغان باده بگردان
کاین شیشه چراغ شب آه درجات است
هر جا که منم در طلب روی تو هستم
گویی که منم تشنه و روی تو فرات است
زین رفتن و باز آمدنم دل بربودند
این کیست چنین دلبر و شیرین حرکات است
اوصاف جمال تو «وفایی» چه نویسد
اندازهٔ حسن تو که بیرون ز صفات است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
درویش که از تلخی کام است جگر ریش
خرما چو بکامش برسد حب نبات است
لب تشنه چو در ورطه مرگ از عطش افتاد
آبی که ز مرگش برهاند آب حیات است
مد نظر، از روی گلت آب حیات است
نخل هوس، از بوس لبت شاخ نبات است!
ایخواجه شنیدم که لبت کان نبات است
ایخواجه شنیدم دهنت آب حیات است
ایخواجه شنیدم که بدست کرم تو
از لطف خداوند یکی تازه برات است
ای خواجه شنیدم که در این خرمن نعمت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.