گنجور

 
میرزا حبیب خراسانی

ایخواجه شنیدم که لبت کان نبات است

ایخواجه شنیدم دهنت آب حیات است

ایخواجه شنیدم که بدست کرم تو

از لطف خداوند یکی تازه برات است

ای خواجه شنیدم که در این خرمن نعمت

از قسمت درویش یکی تازه برات است

ای خواجه شنیدم که اسیران جهانرا

چین و شکن زلف تو مفتاح نجات است

ای خواجه شندم که بوقت کرم وجود

یک رشحه ز بحر کرمت نیل و فرات است

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode