گنجور

 
میرزا حبیب خراسانی

خانه گه تاریک و گاهی روشن است

یارب این نور از کدامین روزنست

یارب این دل از چه گوهر ساختند

کوگهی از موم و گه از آهن است

یارب این مسند اسیر حکم کیست

کو گهی از جم گهی زاهریمن است

میر این محفل که باشد وز چرو

گاه چون گلشن گهی چون گلخن است

گاه چون جنت شگفته اندرو

صد هزاران باغ سرو سوسن است

 
 
 
رودکی

وز بر خوشبوی نیلوفر نشست

چون گهِ رفتن فراز آمد، نَجَست

ناصرخسرو

هر که چون خر فتنهٔ خواب و خور است

گرچه مردم‌صورت است آن هم خر است

ای شکم پر نعمت و جانت تهی

چون کنی بیداد؟ کایزد داور است

گر تو را جز بت‌پرستی کار نیست

[...]

میبدی

بنده گر خوبست گر زشت آن تست

عاشق ار دانا و گر نادان تراست

ادیب صابر

ساقیا در جام من ریز آب رز

زان بضاعت ده که عشرت سود اوست

در جهان چون آب رز معلوم نیست

آتشی کز زلف ساقی دود است

عطار

عزم آن دارم که امشب نیم مست

پای کوبان کوزهٔ دردی به دست

سر به بازار قلندر برنهم

پس به یک ساعت ببازم هرچه هست

تا کی از تزویر باشم رهنمای

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۳۶۱ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه