گنجور

 
میرزا حبیب خراسانی

خانه گه تاریک و گاهی روشن است

یارب این نور از کدامین روزنست

یارب این دل از چه گوهر ساختند

کوگهی از موم و گه از آهن است

یارب این مسند اسیر حکم کیست

کو گهی از جم گهی زاهریمن است

میر این محفل که باشد وز چرو

گاه چون گلشن گهی چون گلخن است

گاه چون جنت شگفته اندرو

صد هزاران باغ سرو سوسن است

 
 
 
ربات تلگرامی عود
رودکی

وز بر خوشبوی نیلوفر نشست

چون گهِ رفتن فراز آمد، نَجَست

ابوالمثل بخارایی

رفت در دریا به تنگی آبخوست

راه دور از نزد مردم دوردست

ناصرخسرو

هر که چون خر فتنهٔ خواب و خور است

گرچه مردم‌صورت است آن هم خر است

ای شکم پر نعمت و جانت تهی

چون کنی بیداد؟ کایزد داور است

گر تو را جز بت‌پرستی کار نیست

[...]

ادیب صابر

ساقیا در جام من ریز آب رز

زان بضاعت ده که عشرت سود اوست

در جهان چون آب رز معلوم نیست

آتشی کز زلف ساقی دود است

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه