نیمه رفت از شب اکنون هیچکس بیدار نیست
فرصتی بهتر مرا زین نیمه از دیدار نیست
گفت سیاحی که من دیدم همه روی زمین
گوشه امنی بجز در خانه خمار نیست
گردیاری هست ویران است غیر از کوی یار
ورنه در دار جهان دیدم یکی دیار نیست
حائل و دیوار بسیار است اندر شهر تن
لیک در شهر دل و جان حائل و دیوار نیست
در فنای خویشتن کسرا نمی باید دلیل
خانه را اندر خرابی حاجت معمار نیست
دل بدر بردن ز دست دوست بس مشکل بود
لیک جان دادن بپای او بسی دشوار نیست
دیدم اندر دیر و مسجد صحبت شیخ و کشیش
جز متاع خود فروشی بر سر بازار نیست
پیر میخوران همه رفتار و گفتارش یکی است
گر موافق شیخ را کردار با گفتار نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اندرین گیتی به فضل و رادی او را یار نیست
جز کریمی و عطا بخشیدن او را کار نیست
تیز بازاری همی بینم سخا را نزد او
اینت بازاری که در گیتی چنین بازار نیست
از پی نام بلند و از پی جاه عریض
[...]
جز جفا با اهل دانش مر فلک را کار نیست
زانکه دانا را سوی نادان بسی مقدار نیست
بد به سوی بد گراید نیک با نیک آرمد
این مر آن را جفت نی و آن مر این را یار نیست
مرد دانا بدرشید و چرخ نادان بد کنش
[...]
روز محشر عاشقان را با قیامت کار نیست
کار عاشق جز تماشای و صال یار نیست
از سر کویش اگر سوی بهشتم می برند
پای ننهم که در آنجا وعدهٔ دیدار نیست
روز کوشیدن چو تیغت شیر جان او بار نیست
روز بخشیدن چو کفت ابر گوهر بار نیست
نابریده تیغ تو روز وغا پولاد نیست
نابسوده کف تو روز عطا دینار نیست
در خور گفتار هرکس مر ترا گفتار نیست
[...]
ذوالجلال است آن که در وصف جلالش بار نیست
هرچه خواهد آن کند کاری برو دشوار نیست
ملک او را ابتدا و انتها و عزل نیست
ذات او را آفت و کیفیت و مقدار نیست
آن خداوندی که هست او بینیاز از بندگان
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.