از فکرت و اندیشه در آزار چرائی
از حسرت و اندوه چنین زار چرائی
کار دو جهان را که بدینسان بود آسان
بیهوده بخود کرده تو دشوار چرائی
گیتی همه اندیشه و تیمار تو دارند
تو خویش در اندیشه و تیمار چرائی
عالم همه در فکر تو و کار تو بیخود
تو بیخبر و بیخود و بیکار چرائی
اکنونکه شفاخانه نهاده است مسیحا
ای کاهل بیعار تو بیمار چرائی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای شاه تو ترکی عجمی وار چرایی
تو جان و جهانی تو و بیمار چرایی
گلزار چو رنگ از صدقات تو ببردند
گلزار بده زان رخ و پرخار چرایی
الحق تو نگفتی و دم باده او گفت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.