سر تا بقدم ترک منا، جان و دلی تو
باور نکند عقل که از آب و گلی تو
ترک چگلی نیست بدین خوبی و نغزی
ای ترک بگو راست مگر از چگلی تو
یک بوسه ز لعل تو ربودم بحلم کن
ور خون مرا پاک بریزی بحلی تو
در صحبت ما و تو، شب دوش زمستی
یارب چه سخن رفته که از ما خجلی تو
در حسن و جمال تو سخن می نمیتوان گفت
الا که جفا جوئی و پیمان گسلی تو
ای ترک بگو راست چه کردی و چه خوردی
دوشینه که امروز ز خود منفعلی تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.