گنجور

 
میرزا حبیب خراسانی

عیب دانشور بود با ناکسان صهبا زدن

در حضور باده خواران حرف بی پروا زدن

می زدن نیکو بود در کیش دانایان ولی

شرط دانش نیست جز با مردم دانا زدن

چیست با بی دانشان گفتن سخنهای دقیق

تیغ هندی بر فراز صخره صما زدن

چون نداری خبرت از علم معانی و زبیان

پس چه افتادت بیاوه حرف بیمعنی زدن

شیخ وسواسی نهد در بزم رندان چون قدم

جامه را از پیش و از پس بایدش بالا زدن

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
نسیمی

طالب توحید را باید قدم بر «لا» زدن

بعد از آن در عالم وحدت دم از الا زدن

شرط اول در طریق معرفت دانی که چیست؟

طرح کردن هر دو عالم را و پشت پا زدن

گر شوی چون اهل وحدت مالک ملک وجود

[...]

صائب تبریزی

دست رد مشکل بود بر توشه عقبی زدن

ورنه آسان است پشت پای بر دنیا زدن

از سبکروحی اگر بر دل گذاری بار خلق

می توانی همچو کشتی سینه بر دریا زدن

می کشد سنگ انتقام خویش از آهن دلان

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه