هان و هان ای بهار فضل و کمال
از وجود چنینت بخت ببال
از لب من یکی سلامش کن
اگرش دیدی ای همای همال
مگر از ملک مانوی بوده است
صفحه خاطر مرا تمثال
سخن روشنم شود تیره
گر بیامیزیش بآب زلال
در سخن های من بیا و ببین
آنچه نشنیده ای ز سحر حلال
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
هان و هان ای بهار فضل و کمال
از وجود چنینت بخت ببال
از لب من یکی سلامش کن
اگرش دیدی ای همای همال
مگر از ملک مانوی بوده است
صفحه خاطر مرا تمثال
سخن روشنم شود تیره
گر بیامیزیش بآب زلال
در سخن های من بیا و ببین
آنچه نشنیده ای ز سحر حلال
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شاد باش ای هیون آخته یال
هیکل کوه کوب و هامون مال
از پیت کوس خورده کوه ثبیر
وز تکت کاخ خورده باد شمال
بوده با رنگ وقت تک همسر
[...]
میل کرد آفتاب سوی شمال
روز فرسوده را قوی شد حال
باد بر شاخ کوفت شاخ درخت
خاک در بیخ دوخت بیخ نهال
کوه در آب رفت از آتش میغ
[...]
مگر آن بخت یابم از اقبال
کافکنم رخت در جهان کمال
ای جناب تو قبلهٔ اقبال
حضرت تو مخیم آمال
دین اسلام را کمال تویی
از تو مصروف باد عین کمال
تو ابو القاسمی بکنیت و هست
[...]
شعرهای کمالی آن به سخن
پای طبعش سپرده فرق کمال
گرچه نزدیک دیگران نظم است
مجمل از مفردات وهم و خیال
سخن چند معجزست مرا
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.