تو خواجهای و منت چون غلامِ حلقهبهگوش
بگیر گوش و به هر کس بخواهیام بفروش
شود شبی که چو بختم ز در درآیی و من
چو جان به بر کشمت یا چو جامه در آغوش؟
هر آنچه تلخ بگویی از آن لب شیرین
لطیف و عذب بود، خواه نیش و خواهی نوش
به جان دوست که رنجش ز دوستان نه سزاست
بکش به صلح مرا، در طریق جنگ مکوش
لب تو لعل تو گفته حبیب گهر
سزا بود که چنین گوهری کنی در گوش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به زیبایی و جذابیت محبوب خود اشاره میکند و از او میخواهد که به نرمی و مهربانی با او برخورد کند. او بیان میکند که حتی اگر محبوبش سخن تلخی بر زبان آورد، شیرینی و لطافت آن باعث میشود او آن را تحمل کند. شاعر همچنین به اهمیت صلح در روابط دوستانه تأکید دارد و از محبوبش میخواهد به جای مجادله، او را با محبت و صلح بپذیرد. در نهایت، او زیبایی لب محبوبش را به گوهر تشبیه میکند و میگوید چنین گوهری شایسته است که در گوش دیگران بدرخشد.
هوش مصنوعی: تو آقایی و باید به من بهعنوان یک بندهی وفادار گوش کنی و هر کس را که بخواهی، به من بفروشی.
هوش مصنوعی: شبی خواهد آمد که تو به درون وجودم وارد شوی و من به اندازه جانم، تو را در آغوش بگیرم، یا مانند لباسی که در آغوش دارم.
هوش مصنوعی: هر چیزی که از زبان تو با تلخی بیان شود، از آن لبهای شیرین و لطیف و خوشمزه میآید، چه تلخ باشد و چه شیرین.
هوش مصنوعی: به خاطر دوستی و محبت، به من آسیب نزن و از جنگ و دعوا پرهیز کن. ما باید با صلح و آرامش کنار هم باشیم، نه با مشکلات و درگیریها.
هوش مصنوعی: لبهای تو مانند لعل است و بر این اساس، حبیب سزاوار است که چنین گوهر با ارزشی را در گوش خود قرار دهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
وزیر شاه بدیدار پهلوان برغوش
گرفت و داد بپیمان دوستی دل و هوش
بموسم گل و بلبل زجام و بلبله کرد
شراب گلگون از دست گلعذاران نوش
همه سعادت دستور شاه سعدالملک
[...]
ز دست مدعیان یک زمانکی شبِ دوش
شرابکی دو سه در خدمتت نکردم نوش
به روزگار شبی دیگر اتفاق افتد
که پای بوس تو حاصل کنیم و دست آغوش
بر آتش جگرم ریز یک دم آب وصال
[...]
دو هفتهٔ دگر از بوی باد مشک فروش
شود چو باغ بهشت این زمین دیبا پوش
درخت غنچه کند، غنچه پیرهن بدرد
به وقت صبح چو مرغان برآورند خروش
شود چو روی فلک پرستاره روی زمین
[...]
چو جام لعل تو نوشم کجا بماند هوش
چو مست چشم تو گردم مرا که دارد گوش
منم غلام تو ور زانک از من آزادی
مرا بکوزه کشان شرابخانه فروش
ببوی آنک زخمخانه کوزه ئی یابم
[...]
چه گفت با تو شنیدی رباب و عود به گوش
ز کس مترس و به بانگ بلند باده بنوش
سروش عاطفت از نو نوید رحمت داد
معاشران همه دادند بوسه بر سر و روش
به خواب شیخ حرم دید دوش مستی را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.