دیشب مغی از خانه خمار برآمد
با ساغر و پیمانه سرشار برآمد
با زلف پریشان بدل باده فروشان
چنگی زد و این نغمه اش از تار برآمد
آمد مه خرداد و گل از خار بر آمد
کام دل یاران ز لب یار بر آمد
در کوی من امسال عجب فصل بهاریست
کش لاله و گل از درو دیوار بر آمد
آن شیخ که سر حلقه ارباب ورع بود
دیدیم که رندی عجب از کار بر آمد
در پیچ و خم حلقه گیسوی بتان رفت
هر علم و هنر کز خم دستار بر آمد
یک حلقه از این رشته تسبیح گشودیم
دیدیم که صد حلقه زنار برآمد
دیباچه اوراق ادیبان جهان گشت
هر نکته کز این دفتر اسرار بر آمد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف شب و فضایی شاداب میپردازد که در آن بادهنوشی و خوشی فراوان است. او از خروج مغی (مؤمنی) از خانهاش با ساغر و گلابی پرحجم صحبت میکند و میگوید که گلها و زیباییها در فصل بهار به اوج خود رسیدهاند. شاعر به این نکته اشاره میکند که افراد به رندی و خوشگذرانی مشغولند و در این میان، احساسات و هنرها به وضوح نمایان شدهاند. او به تدریج میفهمد که هر آنچه در زندگی با آن دست و پنجه نرم میکند، بخشی از یک حقیقت بزرگتر است. این شعر به شادی، زیبایی و هنر در زندگی و عشق پرداخته است.
هوش مصنوعی: دیشب شخصی مست و خمار از خانه بیرون آمد و با ظرفی پر از شراب و لذت به داخل خیابان رفت.
هوش مصنوعی: با موهای درهم و برهمش، دلی را در میان میفروشان به دست آورد و این آهنگ از تارهای سازش به وجود آمد.
هوش مصنوعی: ماه خرداد فرا رسید و گلها از میان خارها شکفتند. آرزوی دل یاران به وسیله لبهای محبوبشان برآورده شد.
هوش مصنوعی: در محله من امسال حال و هوای عجیبی دارد که گلها و لالهها از دیوارها و گوشه و کنار به طرز زیبایی روییدهاند.
هوش مصنوعی: آن روحانی که در جمع پارسایان و نیکوکاران قرار داشت، دیدیم که از او رفتاری عجیب و غیرمنتظره سر زد.
هوش مصنوعی: در دنیای پیچیده و نامعلوم زیبایی و جذابیت، همهی دانش و هنرهایی که از پیچیدگیها و ظرافتهای زندگی به دست آمدهاند، تحت تأثیر زیبایی و چرخش گیسوان معشوقان قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: ما یکی از دانههای این تسبیح را جدا کردیم و متوجه شدیم که صدها دانه دیگر از آن بیرون آمدهاند.
هوش مصنوعی: مقدمهای بر نوشتههای نویسندگان دنیا فراهم شده است و هر نکتهای که از این دفتر اسرار استخراج شده، ارزشمند است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روزی بت من مست به بازار برآمد
گرد از دل عشاق به یک بار بر آمد
صد دلشده را از غم او روز فرو شد
صد شیفته را از غم او کار برآمد
رخسار و خطش بود چو دیبا و چو عنبر
[...]
عشق تو ز سقسین و ز بلغار برآمد
فریاد ز کفار به یک بار برآمد
در صومعهها نیم شبان ذکر تو میرفت
وز لات و عزی نعرهٔ اقرار برآمد
گفتم که کنم توبه در عشق ببندم
[...]
ناگه بت من مست به بازار برآمد
شور از سر بازار به یکبار برآمد
بس دل که به کوی غم او شاد فروشد
بس جان که ز عشق رخ او زار برآمد
در صومعه و بتکده عشقش گذری کرد
[...]
آن سرخ قبایی که چو مه پار برآمد
امسال در این خرقه زنگار برآمد
آن ترک که آن سال به یغماش بدیدی
آنست که امسال عرب وار برآمد
آن یار همانست اگر جامه دگر شد
[...]
سرمست ز کاشانه به گلزار برآمد
غلغل ز گل و لاله به یک بار برآمد
مرغان چمن نعره زنان دیدم و گویان
زین غنچه که از طرف چمنزار برآمد
آب از گل رخساره او عکس پذیرفت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.