گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
 
 
ابوسعید ابوالخیر

صد شکر که گلشن صفا گشت تنت

صحت گل عشق ریخت در پیرهنت

تب را به غلط در تنت افتاد گذار

آن تب عرقی شد و چکید از بدنت

عسجدی

ای گشته خجل آبحیات از دهنت

سرو از قد و ماه از رخ و سیم از ذقنت

صاحب نظری کجاست تا درنگرد

صد یوسف مصر در ته پیرهنت

سنایی

سرو چمنی یاد نیاید ز منت

شد پست چو من سرو بسی در چمنت

خورشید همه ز کوه آید بر اوج

وان من مسکین ز ره پیرهنت

عطار

ای کرده پسند از دو جهان چاره منت

حقّا که دریغ دارم از خویشتنت

چون بیخورشید ذرّه را نتوان دید

بیروی تو در چشم کی آید دهنت

اثیر اخسیکتی

تن دردادم به درد عاشق فکنت

دل بنهادم، بفرقت دل شکنت

یا دور فلک، باز رهاند ز خودم

یا آه سحر باز رساند به منت

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه