در انتظار تو شد عمرها که چشم به راهم
مپیچ سر ز نیازم، متاب رخ ز گناهم
چه لذت است ببین انتظار آمدنت را
که در برابر چشم منی و چشم به راهم
مرا همای خرد گو به فرق سایه میفکن
به سر، سیاهی داغ جنون بس است پناهم
در انتظار تو ای شمع بزم، تا سحر امشب
چو شمع بر سر مژگان نشسته بود نگاهم
به عشق، کار دل و دیدهام ز یکدگر آید
بود چو شمع، یکی نور چشم و شعله آهم
ز زلف یار به روز سیاه خویش نشستم
مباد آنکه نشیند کسی به روز سیاهم
چه میکنم که همای سعادتم به سر آید؟
زمانه گو به تمسخر، پری مزن به کلاهم
منم که یوسف مصر معانیام به حقیقت
برادران طریقت فکندهاند به چاهم
بهار تازهام، ایام را ملول نکردم
به فرق خاک بود گرچه نودمیده گیاهم
نه از وصال تسلی، نه در فراق صبوری
مرا بسوز چو قدسی، که معترف به گناهم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر، احساس عمیق انتظار و longing را برای رسیدن معشوق بیان میکند. او از سالها انتظار و چشمانتظاری و لذت دیدن معشوق در برابر چشمش سخن میگوید. شاعر به گناه و سیاهی گذشتهاش اشاره میکند و احساس جنون و نیاز را به تصویر میکشد. وجود معشوق برای او مانند شمعی در بزم شب است و او خود را همچون شمعی در انتظار نور معشوق میبیند. همچنین، به تضاد بین وصال و فراق اشاره میکند و در نهایت، با وجود همه سختیها، از عشق و زیباییها صحبت میکند، با این حال نه از وصال تسلی مییابد و نه در فراق صبوری دارد. شاعر خواسته و نیاز عمیق خود به معشوق را با مضامین عاشقانه و تصاویری زیبا توصیف میکند.
هوش مصنوعی: سالهاست که منتظر تو هستم و چشمم به راه تو دوخته شده است. لطفا از من دلسرد نشو و صورتم را به خاطر گناهانم برنگردان.
هوش مصنوعی: چه حس خوبی است که در انتظار آمدن تو هستم، تو درست در مقابل چشمان من ایستادهای و من همچنان منتظر تو هستم.
هوش مصنوعی: مرا از خرد و اندیشه راهنمایی کن تا بر روی سرم سایهات را نیندازی، زیرا وجود سیاهی و داغ جنون برای من کافی است که پناه بگیرم.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به انتظار محبوبی مینشیند که همچون روشنایی شمع در یک مهمانی، حضور او برایش اهمیت دارد. تا صبحگاه، نگاه شاعر شبیه شمعی است که بر روی مژگانش نشسته، به طوری که انتظار و شوقش را به تصویر میکشد. این انتظار باعث شده که او همچون شمعی روشن با حسرت و امید به معشوق بنگرد.
هوش مصنوعی: عشق باعث میشود که دل و چشم من مانند شمعی عمل کنند که نور چشمم و شعله آه من به هم وابسته است.
هوش مصنوعی: به خاطر زلف یار، در روز بدبختی و سیاه خود نشستم؛ امیدوارم هیچکس دیگری در چنین روز سختی ننشیند و احساس کند.
هوش مصنوعی: چه کنم که شانس خوبیام به پایان میرسد؟ زمانه به من میخندد و بر زحماتم میافزاید.
هوش مصنوعی: من همان کسی هستم که همچون یوسف در مصر، معانی عمیق و حقیقت را در دل دارم، اما برادران راه و حقیقت، مرا به چاهی انداختهاند.
هوش مصنوعی: بهار نوین من، به روزها و زمانها خسته نشدهام، هرچند که چون گیاهی تازه، در دل خاک روییدهام.
هوش مصنوعی: نه از بودن با تو آرامشی دارم، و نه در دوریات صبر و تحملی برایم باقی مانده. پس مانند شیطانی خاموشم کن، زیرا به گناهانم اعتراف کردهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گناه عشق بتان گر چه ساخت نامه سیاهم
بس است خط عذار تو عذرخواه گناهم
نه قطره هاست ز اشکم به روز زرد فتاده
ز دست آبله ها چهره از زباله آهم
هزار تن بودم کاشکی که بهر قدومت
[...]
دو هفته رفت که ننواختی به نیم نگاهم
هنوز وقت نیامد که بگذری ز گناهم
کرشمهای که نکاهد ز حسن اگر بنوازی
به لطف گاه به گاه و نگاه ماه به ماهم
میان ما و تو سد گونه خشم شد همه بیجا
[...]
به هر طرف که هوای سفر شکست کلاهم
همان شکست شد آخر چو موج توشهٔ راهم
خیال موی میانکه شدگره به دل من
که عرض معنی باریک می دهد رگ آهم
بهگلشنیکه ادب داشت آبیاری حیرت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.