عافیت غم را مداوا کرد و زین غم سوختم
هرکسی از داغ سوزد، من ز مرهم سوختم
خندههای شادی گل در چمن داغم نکرد
غنچه را دیدم غمی دارد، ازان غم سوختم
در محبت شعله افزون گردد آتش را ز آب
تا چو شمعم بود در هر قطرهای نم، سوختم
بس که دارم ذوق غم، هرجا که دیدم ماتمیست
من در آن ماتم، فزون از اهل ماتم سوختم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.