چه رنجش است کزان تندخو نمیآید؟
کدام فتنه که از دست او نمیآید؟
به کینه جوی من ای آنکه محرم رازی
بگو بدی ز نکویان نکو نمیآید
ره نشاط من از شش جهت چنان بستند
که سوی من طرب از هیچ سو نمیآید
اگر هوای ملاقات دوستان داری
تو خود بیا، که ز ما جستجو نمیآید
برای بادهگساران در این بهار چرا
پیام سبزه ز اطراف جو نمیآید
مگر ز گلشن غم نکهتی رسد، ورنه
ز بوستان طرب هیچ بو نمیآید
پسر چه شد که سبکروحتر بود ز پدر؟
به بزم، گردش جام از سبو نمیآید
غلام همت آن عارفم که چون قدسی
ز پایهای که ندارد، فرو نمیآید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف رنج و درد ناشی از تنهایی و دوری از دوستان و شادیها میپردازد. شاعر از ناامیدی و مشکلاتی که او را محاصره کردهاند صحبت میکند. او از کسی که محرم رازهایش است میخواهد تا درباره قدرت و نفوذ فردی تندخو یا کینهتوز بگوید و تأکید میکند که هیچ خوبی از او نمیآید. همچنین شاعر به یاد دوستان افتاده و آرزو میکند که آنها خود به ملاقاتش بیایند، زیرا او نمیتواند جستجویی از جانب آنها ببیند. در ادامه، شاعر به تناقضها و ناکامیهای زندگی اشاره میکند و به یاد میآورد که بادهای در این بهار وجود ندارد و پیامی از زیباییها و شادیها به او نمیرسد. در نهایت، او به تمایز بین نسلها و زحمات عارفان اشاره میکند که پایگاه اصلی آنها همیشگی و غیرقابل تغییر است.
هوش مصنوعی: با کدام سختی مواجهیم که از این فرد تندخو نیامده است؟ چه مشکلی وجود دارد که او نتوانسته با آن مقابله کند؟
هوش مصنوعی: به دشمن من، ای کسی که به رازها آگاهی، بگو که بدگویی از نیکان، نتیجهای جز خوبی ندارد.
هوش مصنوعی: راه خوشی من به گونهای مسدود شده است که هیچ نشانهای از شادی و سرور به سوی من نمیآید.
هوش مصنوعی: اگر دلت میخواهد با دوستانت دیدار کنی، خودت باید بیایی، چون ما قادر به جستجو و پیدا کردن تو نیستیم.
هوش مصنوعی: در این بهار، چرا خبری از سبزههای دور و بر جو به عشقورزان و میخوارهها نمیرسد؟
هوش مصنوعی: اگر از باغ غم رایحتی به مشام برسد، وگرنه از باغ شادی هیچ بویی نمیآید.
هوش مصنوعی: چرا پسر از پدر شادابتر و سبکروحتر است؟ در مهمانی، نمیتوان از ظرفی پر از شراب، به راحتی جرعهای نوشید.
هوش مصنوعی: من از پیروان شخصیتی هستم که همچون فرشتهای، به رغم نداشتن پایگاه و پایهای محکم، هرگز از مقام و جایگاه خود پایین نمیآید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تو را سریست که با ما فرو نمیآید
مرا دلی که صبوری از او نمیآید
کدام دیده به روی تو باز شد همه عمر
که آب دیده به رویش فرو نمیآید
جز این قدر نتوان گفت بر جمال تو عیب
[...]
ترا به صحبت ما سر فرو نمیآید
ز بنده شرم چه داری بگو نمیآید
به دور حسن تو بیرون عاشقی کاری
بیازمودهام از من نکو نمیآید
دلم به روی تو هرگز نمیکند نظری
[...]
تو را به کون و مکان سر فرو نمی آید
مرا دلی که صبوری از او نمی آید
اگر جهان همه حور بهشت خواهد بود
چه چاره چون به خیالم جز او نمی آید
وگر به روضه خلدم قصور عرضه کنند
[...]
ز گل محافظت رنگ و بو نمیآید
به غیر لطف ز روی نکو نمیآید
صفای حسن بتان از دل گداخته است
ز آب آینه این شستشو نمیآید
ز جنبش مژه آسوده است قربانی
[...]
به من خدنگ ترا سر فرو نمیآید
منش به جان روم از پی گر او نمیآید
ز تلخعیشی پیمانه میتوان دانست
که هیچکار ز دست سبو نمیآید
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.