زند چون آتش حسنش زبانه
دو صد خرمن بسوزد بی بهانه
دلا گر نیستی پروانه بگذر
که سرکش گشت آتش را زبانه
سَر هستی ندارم بی تو دیگر
که بردارم سَر از این آستانه
دلا دیدی که صد ره با تو گفتم
خط و خال بتان دام است و دانه
چو شمع از سوختن پروا نمیکرد
چرا شد دامنش پروانه خانه
خرابم کرد عشق امّا ندانم
در این ویران نهفت آن گنج یا نه
مرا ساقی سحرگه ساغری داد
که فارغ گشتم از دُرد شبانه
چو ماهی مردم چشمم هراسان
ز موج اشک می گیرد کرانه
بیا ساقی بیا تا مِی بنوشم
به بانگ بربط و چنگ و چغانه
یکی بر کش نقاب از مهر رخسار
که برخیزد غبار از این میانه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به شدت به عشق و زیبایی معشوق خود اشاره میکند و میگوید که عشق او همچون آتش است که میتواند همه چیز را بسوزاند. او از پروانهای یاد میکند که شجاعت ندارد در برابر آتش عشق، و نمیتواند فرار کند. شاعر میگوید که وجودش بدون معشوق معنی ندارد و بارها عشق را با زیبایی معشوق در ارتباط میبیند. همچنین، او از ساغی درخواست میکند تا او را از غمها رها کند و به او میگوید که بیاید و نگاهی به چهره زیبا و معشوق بیندازد تا غبار غم از او برداشته شود.
هوش مصنوعی: زندگی او چون آتش زیباییاش، به قدری قدرتمند است که میتواند بدون هیچ دلیلی، دو صد خرمن را بسوزاند.
هوش مصنوعی: ای دل، اگر نمیتوانی مانند پروانه به آتش نزدیک شوی، پس بگذر و دور شو؛ زیرا آتش به شدت شعلهور شده و سختی و خطر آن افزایش یافته است.
هوش مصنوعی: بدون تو، دیگر نمیتوانم از این درگاه بلند شوم و وجودم را فراموش کنم.
هوش مصنوعی: ای دل، آیا دیدهای که بارها به تو گفتم خط و خال زیبای معشوقان، همچون دام و دانهای است که انسان را درگیر میکند؟
هوش مصنوعی: چرا شمع از سوختن خود نترسید و در عوض، دامنش به پروانهای که به دورش میچرخید، تعلق پیدا کرد؟
هوش مصنوعی: عشق مرا ویران کرده است، اما نمیدانم آیا در این خرابی چیزی ارزشمند پنهان شده یا نه.
هوش مصنوعی: در صبح زود، ساقی به من جامی داد که باعث شد از مشروبات شبانه رهایی پیدا کنم و احساس آزادی کنم.
هوش مصنوعی: چشم من مانند ماهی است که از ترس امواج اشک، به سمت ساحل میرود.
هوش مصنوعی: بیایید ای ساقی، تا با لذت از شراب بنوشیم و این لحظه را با نغمههای خوش آهنگ سازها زنده کنیم.
هوش مصنوعی: کسی را صدا کن تا پرده را از روی چهرهات بردارد، زیرا وقتی برمیخیزی، غبار این فاصله را کنار میزنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تنش گردد شقاوت را فسانه
روانش تیر خذلان را نشانه
یکی گردد بپیروزی دو خانه؟
بمردی باشدش ملک شهانه
سپاهی پیش او شد بی کرانه
همه شیران جنگی و جوانه
جگرشان کرد پیکان را نشانه
[...]
مرا دی یاسمن پیغام دادست
به تو ای صاحب و صدر یگانه
ز هر نوعی سخن گفتست پنهان
غرض را درج کرده در میانه
چه فرمایی کنون پیغام او را
[...]
چو برگفتی نوای مشکدانه
ختن گشتی ز بوی مشکخانه
ز دیدت یافته صورت نشانه
نماند او تو مانی جاودانه
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.