غبار همدانی
»
غزلیات
»
شمارهٔ ۸۰
مجموعهای کاملتر و معتبرتر از اشعار ترکی را در وبگاه مین سؤز خواهید یافت.
دیداردن گر ایلده جانان مضایقه
جانانهدن من ایلمرم جان مضایقه
اوراق عمری گل کیمی تکدم ایاغنه
یاخماقدن ایتده نرگس فتان مضایقه
رحم ایلدی بو سینهٔ مجروحه قاشلرن
یا مندن اینده ناوک مژگان مضایقه
من پیر یارلی صیدم و صیاد شوخچشم
مندن ایدوب ده خنجر برّان مضایقه
قوی خنجرن یارا سنه گوز یاشنه توکم
جانانهدن دلارا ایدوب قان مضایقه
عمرم تمام ظلمت هجرنده اولده طی
لعلندن ایتمه شربت حیوان مضایقه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر به احساسات خود نسبت به معشوق اشاره میکند. او از درد فراق و تنهایی ناشی از دوری معشوق شکایت دارد و به زیباییهای او و تأثیرش بر زندگیاش میپردازد. شاعر احساس میکند که مرگ او از نبود معشوق حتمی است و به شدت از خاطرات تلخ و شیرین عشقش رنج میبرد. در نهایت، او به نوعی تسلیم این عشق میشود و از مشکلات و ناراحتیهای آن نمیگوید، بلکه به زیبایی و جذابیت معشوق اشاره میکند.
اگر جانان از دیدار دریغ کرد، من از جان دادن به او دریغ نمیکنم.
برگهای زندگی را مانند گل در پیالهات ریختم. آن چشم فتنهگر از خواب دریغ کرد.
ابروانت به این سینهٔ زخمی من رحم کرد یا تیر مژگانت را از من دریغ کردی؟
من صید پیریارم و صیاد شوخچشم از من خنجر بران را دریغ کرد.
یارا خنجرت را بگذار اشکت بریزم. دلآرا از جانانه خون دریغ کرد.
همه زندگیام در تاریکی نبودت گذشت؛ از لبانت آب حیات را دریغ نکن!
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.