من از میخانه زان رو ناگزیرم
که جز می نیست آبی در خمیرم
بیا ساقی که در وقت جوانی
به بازی کرد چرخ پیر پیرم
زپای افتاده ام هنگام رحم است
اَلا ای آنکه گفتی دستگیرم
همای اوج تقدیسم که چون جغد
ز ویران جهان آید صفیرم
ایا خرمن خدا بر خوشه چینان
گرت رحمی است مسکین و فقیرم
به من بس مهر دارد مادر دهر
که از پستان محنت داده شیرم
فکندم خون دل را ره به مژگان
که نقش غم بماند در ضمیرم
رساند زخم کاری زود زودم
فرستد مرهم امّا دیر دیرم
از آن ابرو زند گاهی به تیغم
وزان مژگان کشد گاهی به تیرم
گهی در پای قدّش پای بندم
گهی در دست زلفش دست گیرم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از میخانه و شراب به عنوان راهی برای فرار از سختیها و مشکلات زندگی یاد میکند. او از ساقی میخواهد که در جوانی او را سرگرم کند و از دردهایش بکاهد. شاعر به احساس تنهایی و نداریاش اشاره میکند و از محبت مادرش یاد میکند که از او در این جهان پرمشقت حمایت کرده است. او به زخمی که در دل دارد اشاره میکند و از عشق و وابستگیاش به معشوق میگوید، که گاهی او را در زنجیر عشق میگذارد و گاهی به خود جلب میکند. این شعر بازتابی از غم و شادیهای زندگی و چالشهای عشق است.
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه در وجود من هیچچیزی جز شراب نیست، ناچار به میخانه میروم.
هوش مصنوعی: بیا ای ساقی، در این زمان که جوان هستم، با من بازی کن و از زندگی لذت ببر، زیرا چرخ ایام به سرعت میگذرد و به پیری نزدیک میشوم.
هوش مصنوعی: من بر زمین افتادهام و در حال ضعف و ناتوانی به سر میبرم. ای کسی که به من امید دادی، به من کمک کن.
هوش مصنوعی: پرندهای که نماد سرنوشت من است، مانند جغدی که از ویرانههای جهان میآید، به سرم میزند.
هوش مصنوعی: اگر به خوشهچینان خدا رحم داری، درباره من که مسکین و فقیر هستم، نیکو بیندیش.
هوش مصنوعی: مادر دنیا به من به قدری محبت دارد که از شیر تلخ مشکلات و دردهایم را به من داده است.
هوش مصنوعی: با اشکهایم دلتنگی و درد را به سوی چشمانت فرستادم تا یادگار غم در وجودم باقی بماند.
هوش مصنوعی: زخم عمیق و دردناکم را سریع به من میرساند، اما درمان و التیام آن به آرامی و با تاخیر میآید.
هوش مصنوعی: زمانی از ابروی خود به طعنه و تلخی یاد میکند و گاهی نیز با مژگانش به گونهای دیگر، احساسات و آسیبهایی را به دل میزند.
هوش مصنوعی: گاهی به پای معشوقش بند و وابستهام و گاهی دیگر، در دست زلفش گرفتار.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر رحمت نیاری من بمیرم
بدان گیتی ترا دامن بگیرم
اگر شیرین نباشد دستگیرم
چو شمع از سوزشِ بادی بمیرم
بمُردم پیش ازان کاینجا بمیرم
درین سِر باش یا رب دستگیرم
بیا، جانا، که جانت را بمیرم
وگر میرم به جان منت پذیرم
خلاص من بجویید، ای رفیقان
که من در قید مهر او اسیرم
نظر گفتند داری با فقیران
[...]
امید از وصل جانان برنگیرم
مگر کز غصهٔ هجران بمیرم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.