شمارهٔ ۵۸
من از میخانه زان رو ناگزیرم
که جز می نیست آبی در خمیرم
بیا ساقی که در وقت جوانی
به بازی کرد چرخ پیر پیرم
زپای افتاده ام هنگام رحم است
اَلا ای آنکه گفتی دستگیرم
همای اوج تقدیسم که چون جغد
ز ویران جهان آید صفیرم
ایا خرمن خدا بر خوشه چینان
گرت رحمی است مسکین و فقیرم
به من بس مهر دارد مادر دهر
که از پستان محنت داده شیرم
فکندم خون دل را ره به مژگان
که نقش غم بماند در ضمیرم
رساند زخم کاری زود زودم
فرستد مرهم امّا دیر دیرم
از آن ابرو زند گاهی به تیغم
وزان مژگان کشد گاهی به تیرم
گهی در پای قدّش پای بندم
گهی در دست زلفش دست گیرم
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...