هرکه بیند عکس ساقی را به جام
از می تلخش نگردد تلخ کام
چون نمیدانی که تیر انداز کیست
لاجرم از زخم مینالی مدام
در چراغ عقل نبود آن فروغ
کآدمی را وارهاند از ظلام
هم مگر خورشید عشق آرد به روز
یا فروغ جام این تاریک شام
من دوای درد خود دانسته ام
از کف ساقی شراب لعل فام
شاهباز دست شه بودم که بست
حلقۀ زلف تو پایم چون حمام
بوسه و دشنام را یک یک بده
تا بدانم زان دو شیرین تر کدام
شِکّر از نِی کسب شیرینی نکرد
چاشنی از لعل جانان کرده وام
سر نزد هرگز به سعی باغبان
سروی از بستان بدینسان خوشخرام
جز مِی مردافکن عشق غیور
عقل سرکش را که خواهد کرد رام
باده میباید بدین شکرانه خورد
که به زاهد شد می گلگون حرام
ساقیا زان شیشه ام جامی بیار
تا زنم بر سنگ شیشۀ ننگ و نام
می فروش از ذوق می آگه تر است
هیچ کس جز جم نداند سرّ جام
می ندانم وصل و هجران از چه روست
آنقدر ناپایدار و مستدام
عاشقان را گر نبود امید وصل
عمر را با هجر کی بودی دوام؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف وتجربههای عاشقانه و عشق به شراب میپردازد. شاعر بیان میکند که دیدن تصویر ساقی (میفروش) او را از تلخیهای زندگی دور میکند و به او امید میدهد. او به زغال عقل اشاره میکند که بدون عشق و نور عشق، انسان را در تاریکی رها میکند.
شاعر خود را به عنوان کسی معرفی میکند که به می و شراب لعل فام به عنوان درمان درد خود روی آورده و با مقایسه عشق به زلف معشوق و پلیدی عشق، به کشش و زیبایی عشق اشاره میکند. او به لذتهای زندگی و نیاز به می نیز اشاره میکند و معتقد است که در این دنیای ناپایدار عشق، امید به وصال اهمیت زیادی دارد. در نهایت، شاعر به مینوشی به عنوان وسیلهای برای غلبه بر تلخیهای زندگی و رهایی از زهد و خودداری مینگرد.
هوش مصنوعی: هر کسی که به تصویر ساقی در جام نگاه کند، از شراب تلخش هم احساس تلخی نمیکند.
هوش مصنوعی: وقتی نمیدانی دشمن کیست، پس دائماً از زخمهایت دردی را تحمل میکنی.
هوش مصنوعی: در روشنایی عقل، آن نوری وجود ندارد که انسان را از تاریکی رهایی بخشد.
هوش مصنوعی: آیا محبت و عشق میتواند روز را روشن کند یا اینکه درخشش جامی، میتواند این شب تاریک را نورانی سازد؟
هوش مصنوعی: من درد و رنج خود را درمان کردهام و این درمان را در دست ساقی میبینم که شراب قرمزرنگ به من میدهد.
هوش مصنوعی: من همچون شاهبازی بودم که دست شاه مرا به بند زده و زلف تو مرا همچون پرندهای در تنگنای حمام گرفتار کرده است.
هوش مصنوعی: بوسه و دشنام را یکی یکی به من بده تا بفهمم کدام یک از این دو چیز شیرینتر است.
هوش مصنوعی: شکر به تنهایی نمیتواند شیرینی بوجود آورد، بلکه شیرینی واقعی از عشق و زیبایی محبوب ناشی میشود.
هوش مصنوعی: کسی نمیتواند با تلاش یک باغبان، درختی را در اینجا به این خوشحالی و طراوت برساند.
هوش مصنوعی: جز شراب عشق، هیچ چیز دیگری نمیتواند عقل سرکش و جاه طلب را آرام کند.
هوش مصنوعی: باید به خاطر شادی و نعمتهایی که داریم، شراب بنوشیم، زیرا برای زاهد، نوشیدن این شراب خوش رنگ ممنوع است.
هوش مصنوعی: ای ساقی، از آن شیشه برایم جامی بیاور تا با آن بر سنگ شیشهای ننگ و نام بزنم.
هوش مصنوعی: میگوید که تنها جم به راز این جام و شعف نوشیدن آن واقف است و هیچ کس دیگری از این سرّ عمیق آگاهی ندارد. او از شوق و سرمستی نوشیدنی میگوید که حالش را بسیار خوش کرده است.
هوش مصنوعی: من نمیدانم که چرا وصل و جدایی اینقدر ناپایدار و متغیر است.
هوش مصنوعی: اگر عاشقان امیدی به وصال محبوب نداشته باشند، چگونه میتوانند عمر خود را در جدایی ادامه دهند؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به خانه برد زن را با دلام
شادمانه زن نشست و شادکام
دوش تا هنگام صبح از وقت شام
برکف دستم ز فکرت بود جام
آمد از مشرق سپاه شاه زنگ
چون شه رومی فروشد سوی شام
همچو دو فرزند نوحاند ای عجب
[...]
ای گرفته عالم از عدلت نظام
ای نظام ابن النظام ابن النظام
ملک اقبال تو ملک لایزال
بخت بیدار تو حی لاینام
روی تقدیر از شکوهت در حجاب
[...]
کی کشم در چشم و کی بوسم به کام
خاک درگاه شهنشاه انام
کی بود گوئی که بینم بر مراد
شاه را دلشاد و گردم شاد کام
از قبول شاه کی باشد مرا
[...]
مرد چون بشنید آن پاسخ تمام
گفت بر ما شد ترا کشتن حرام
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.