بساط ساحت کشت است و خیمه سایه بید
طعام سینه کبک دری شراب نبید
به گریه ابر چو پیران که های عمر گذشت
به خنده غنچه چو طفلان که هی شباب رسید
درون شاخ ز کتمان راز پر خون بود
صبا ز لطف بر او پردۀ شکوفه درید
گرفته طرۀ سنبل صبا چو عاشق مست
که زلف دلبری اینگونه تابدار که دید
بیا که پردۀ این چنگ عنکبوتی تار
به گرد خیل حوادث چو پشّه پرده کشید
یکی چو ابر به دامان ز گریه سیل گشود
یکی چو غنچه گریبان ز خنده باز درید
به نقد هر چه ز نو داشت به میگسار فروخت
ز جنس هر چه کهن داشت می فروش خرید
نوای بلبل شوریده میزند ره هوش
دگر ز شیخ که خواهد حدیث توبه شنید
بیار ساقیِ گل چهره جام مِی که خدای
به آبروی گل ولاله جرم ما بخشید
چه باده خورد ز دست صبا تدزو چمن
که مست گشته و در پای و سر و بن غلطید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به وصف طبیعت و تغییرات آن میپردازد. شاعر بساط کشت و خیمه سایه درختان را توصیف میکند و از خوراک دلانگیز پرندهها و زیباییهای طبعیت میگوید. او به تضاد بین گریه ابرها و شادی غنچهها اشاره دارد و به رازهای نهفته در طبیعت که با وزش باد آشکار میشود، میپردازد. با اشاره به عاشق بودن و زیبایی زلف دلبری، شاعر به خوشی و لذتهای زندگی دعوت میکند و از ارزشهای نو و کهنه در زندگی سخن میگوید. او با دعوت به نوشیدن می و شادی و امید، از معصومیت گل و لاله یاد میکند و نهایتاً به حال مستی و شوق در طبیعت اشاره میکند.
هوش مصنوعی: زمینی برای کشت و کار فراهم شده و زیر سایهی درخت بید، غذای جانورانی مثل کبک و نوشیدنیای به مانند شراب وجود دارد.
هوش مصنوعی: دریا به تماشا آمده و اشک میریزد، مثل پیرانی که عمرشان سپری شده است. در عوض، غنچهها با شوق و شادی مانند کودکان در حال خندیدن هستند، زیرا جوانی به آنها رسیده است.
هوش مصنوعی: در درون شاخ، رازهای پنهان و پر از درد وجود داشت و نسیم صبحگاهی با لطافت، پردهای از شکوفهها را کنار زد.
هوش مصنوعی: نسیم صبحگاهی مانند عاشق پریشان است که در پی زیبایی و جذابیت یک معشوق، موهایی تابدار و زیبا دارد.
هوش مصنوعی: بیا که به مانند پردهای که عنکبوت با تارهایش میسازد، حوادث و اتفاقات زندگی ما را احاطه کردهاند و همچون پشهای که به دام میافتد، ما نیز در این دنیای پرپیچوخمی گرفتار آمدهایم.
هوش مصنوعی: شخصی مانند ابر، از تنگی دلش اشک میریزد و طوفانی از گریه به راه میاندازد، در حالی که دیگری مانند گل که از شادی و خنده شکفته میشود، لباسش را به آرامی از هم میگشاید.
هوش مصنوعی: او هر چه جدید و نو داشت را به میگسار فروخت و از آنچه کهنه و قدیمی داشت، خرید کرد.
هوش مصنوعی: بلبل بیتاب آواز میخواند و دیگر به سخنان شیخ که درباره توبه صحبت میکند، توجهی ندارد.
هوش مصنوعی: بیا ای ساقی زیبا، جام شراب را بیاور، زیرا خداوند به خاطر زیبایی گل و لاله، گناهان ما را بخشیده است.
هوش مصنوعی: یک شبنم خوشبو از سوی باد بر چمن نشسته و حالتی مستکننده به خود گرفته است، بهطوری که در زمین و آسمان در حال غلتیدن و بازیگوشی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دریغ! مدحت چون درو آبدار غزل
که چابکیش نیاید همی به لفظ پدید
اساس طبع ثنایست، بل قویتر ازان
ز آلت سخن آمد همی همه مانیذ
دو دیدهٔ من و از دیده اشکِ دیدهٔ من
میانِ دیده و مژگان ستارهوار پدید
به جَزع ماند یک بر دگر سپید و سیاه
به رشته کرده همه گرد جَزع مروارید
نگار من چو ز من صلح دید و جنگ ندید
حدیث جنگ به یک سو نهاد و صلح گزید
عتابها ز پس افکند و صلح پیش آورد
حدیث حاسد نشنید و زان من بشنید
چو من فراز کشیدم بخویشتن لب او
[...]
هزار خرمی اندر زمانه گشت پدید
هزار مژده ز سعد فلک به ملک رسید
که شاه شرق ملک ارسلان بن مسعود
عزیز خود را اندر هزار ناز بدید
سپهر قدری شاهی که وهم آدمیان
[...]
درین مقام طرب بی تعب نخواهی دید
که جای نیک و بدست و سرای پاک و پلید
مدار امید ز دهر دو رنگ یک رنگی
که خار جفت گلست و خمار جفت نبید
به عیش ناخوش او در زمانه تن در ده
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.