ای مبارک پئی که بر گردون
نایب رای توست سیاره
کرده ای پای بخت را خلخال
داده ای دست ملک را یاره
دشمنان تو را به گرد جهان
دارد آوازه تو آواره
پیش رای تو ای امین الملک
خواهم احوال گفت یک باره
دان که مداح بی کفایت تو
قلتبانی است روسبی باره
هست معلوم خواجگان که امروز
. . . این بنده نیست آن کاره
ای که برآستانه در تو
اهل حرمت نهند رخساره
بنده بی برگ و هر زمان گوش است
کاورد بچه این فلان خواره
چیست آخر مرا بگوی اکنون
چاره این ضعیف بیچاره . . .؟
ریشم اندر کنیف خونین باد
گر مرا هست وجه گهواره
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره شخصی است که به عنوان یک مقام مهم و محترم در جامعه توصیف شده است. شاعر با زبانی پر از استعاره و نماد، او را به عنوان کسی میستاید که با قدرت و اعتبارش، محبوبیت و موفقیتهایی را برای خود و اطرافیانش به ارمغان آورده است. شاعر به خوبی درک میکند که در این دنیا، مداحانی که شایستگی مناسبی ندارند نیز وجود دارند، و او به جایگاه خود به عنوان یک بنده بیخبر از امور اشاره میکند. در نهایت، شاعر از این مقام میخواهد که راهی برای حل مشکلاتش که در وضعیت ضعف و نیاز قرار دارد، ارائه دهد.
هوش مصنوعی: ای خوشبختی که بر آسمان، نماینده نظرت هست، ستارهای!
هوش مصنوعی: تو با حضور خود و زیباییهایت، بخت و اقبال را به زنجیر کشیدهای و به دست ملکه و فرمانروا یاری و کمک دادهای.
هوش مصنوعی: دشمنان تو در سراسر دنیا از تو حرف میزنند و تو را به عنوان یک فرد مشهور میشناسند.
هوش مصنوعی: من میخواهم یکباره برای تو، ای نگهبان مملکت، از وضعیت خودم صحبت کنم.
هوش مصنوعی: بدان که مداحی که شایسته نیست، صرفاً به مانند زنی خیابانی است که در این کار تنها تظاهر میکند.
هوش مصنوعی: امروز مشخص است که صاحبان جاه و مقام چه کسانی هستند و من دیگر در این کار نقشی ندارم.
هوش مصنوعی: ای کسی که بر درگاه تو، اهل فضیلت و احترام، چهره مینهند و با ادب و احترام به تو نزدیک میشوند.
هوش مصنوعی: این گفته به این معناست که من بدون هیچ قدرت و اختیاری مانند یک گوش هستم که فقط به حرفها و نظرات دیگران گوش میدهد و از خود ارادهای ندارم. به بیان دیگر، من تابع و وابسته به اوامر و خواستههای دیگران هستم.
هوش مصنوعی: به من بگو آخر چه باید بکنم تا از این وضعیت سخت و ناگوار رهایی یابم...؟
هوش مصنوعی: اگر ریشهام در خون است، باید بدانی که من از گهواره تا گور در درگیری و کشمکش هستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اندرو گفته بود بیچاره
چون شد از درد عشق دل پاره
می نگردی مگر به بیغاره
گرد صندوقهای سی پاره
نکنی ای بت ستمکاره
چاره عاشقان بی چاره
از پی آن که سغبه تو شدیم
چه کنیمان ز عالم آواره
شیرخواره که روی خوب تو دید
[...]
هفت گنبد درون آن باره
کرده بر طبع هفت سیاره
تادر دشت هست و جو باره
نیست از کوشش و کشش چاره
ای خداوند هفت سیّاره
پادشاهی فرست خونخواره
تا در دشت را چو دشت کند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.