گنجور

 
قطران تبریزی

ز اول اردی بهشت گشت جهان چون بهشت

از قبل آنکه درد شاه جهان را بهشت

ای ملک خوب کار خوب خوی و خصم زشت

بادت چندان بقا کاب و گل و شاخ و کشت

نامه عمر تو چرخ تا بقیامت نوشت

جامه فر تو دهر با کف اقبال رشت

یزدان از نور خویش جان و تن تو سرشت

تخم نشاط آسمان خود ز برای تو کشت

باد دل دشمنانت جایگه تیر و خشت

بستر ایشان ز خاک بالش ایشان ز خشت

با تو زینک وز بد با همه خلقی کنشت

خانقه دشمنت باد چو ویران گشت

هست جهان خدای از تو بشادی بهشت

بگذر و بگذار شاد هزار اردی بهشت

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
قاآنی

هست بنفشه مگر قاصد اردیبهشت

کز همه گلها دمد بیشتر از طرف‌ کشت

وز نفسش جویبار گشته چو باغ بهشت

گویی با غالیه بر رخش ایزد نوشت

جیحون یزدی

بلوح آگاهیش مجاری خوب و زشت

آدم و ابلیس را از قلمش سرنوشت

زسطوت و رافتش خلقت نار و بهشت

نیست بجز نام او در حرم و درکنشت

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از جیحون یزدی
صغیر اصفهانی

بفرودین شد چمن غیرت باغ بهشت

خرمی افراشت بازرایت برطرف کشت

طوبی قدا الا ساقی حوری سرشت

حالی نتوان ز کف کوزه می‌را بهشت

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه