گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
قطران تبریزی

آن را که همی جست و دلم بخت بمن داد

اکنون بستاند دلم از ناز و طرب داد

از بخت بد آزادم و از یار بشادی

شاد است بمن همچو من آن ماه پریزاد

گر شادم از آن یار وفادار عجب نیست

گز یار وفادار همه خلق بود شاد

گر لاله و شمشاد نروید بجهان نیز

بس باد مرا زلف و رخش لاله و شمشاد

تا من بزیم قصه نوشاد نخوانم

کز دیدن او مجلس من گشت چو نوشاد

چون آهن و پولاد قوی بود جدائی

از تف دلم نرم شد آن آهن و پولاد

بی یار نباشد تن من نیز بزاری

بیمن نبود نیز دل خسته بفریاد

دیگر نکشد بنده ای آزار ز من نیز

اکنون که من از بند جدائی شدم آزاد

غم خوردم بل عاقبت کارنکو گشت

همواره مرا عاقبت کار چنین باد