ای همیشه جان بدخواهان فکنده در بلا
بر تو بهروزی و پیروزی همیشه مبتلا
جز بقول نیک ناید هرگز از لفظت نعم
جز بشغل بد نیاید هرگز از قول تو لا
آن مخالف را که گیتی در بلا بود از بدش
زار بنشاندی و گیتی را رهاندی از بلا
گشت چون زهر هلاهل نوش در کام عدو
چون شدی در جنگ و گفتی جنگجویان را هلا
آن بلا کاورده ای در جان بدخواهان ملک
فاش گشت اندر جهان همچون حدیث کربلا
من بدین فتح و ظفر گفتم مدیحت چون سزی
چون بسازی می بیایم من بخوانم در ملا
تا به آذر مورد باشد تا به نیسان گل بود
سر به سان مورد بادت روی بادت چون گلا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف پیروزی و قدرت یک شخصیت بزرگ میپردازد که به رغم بدخواهیها و مشکلاتی که دشمنان برای او ایجاد کردهاند، سرانجام موفق شده است. شاعر به مدح او پرداخته و از بلایی که بر دشمنان نازل شده سخن میگوید. با استفاده از استعارهها و نمادهای طبیعت، شاعر به زیبایی و خوشبختی اشاره میکند و میگوید که پیروزی او شایسته مدح و ستایش است. در نهایت، به این نکته اشاره میکند که این پیروزی همچون حکایت کربلا در جهان شناخته میشود.
هوش مصنوعی: ای کسی که همیشه در سختیها و مشکلات بدخواهان قرار داری، اما در عین حال همواره به خوشبختی و موفقیت دست مییابی.
هوش مصنوعی: تنها با گفتار نیک میتوان به نتیجهای خوب دست یافت و از زبان تو، جز سخن ناخوش نمیتوان انتظار داشت.
هوش مصنوعی: آنکه در دنیا با بدبختی و مشکلات مواجه بود و از سختیها رنج میبرد، تو او را آرام کردی و دنیا را از این مشکلات نجات دادی.
هوش مصنوعی: زمانی که زهر کام دشمن را شیرین کرد، تو هم در میدان نبرد احساس کردی که جنگجویان را به خطر انداختهای.
هوش مصنوعی: مردم بدخواه و دشمنان، گرفتار مشکلی بزرگ شدند که به شدت در جهان شناخته شده است، مشابه وقایع تلخ کربلا.
هوش مصنوعی: من به خاطر این پیروزی و موفقیت، تو را ستایش میکنم. هر زمان که تو این کار را انجام دهی، من نیز میآیم تا در جمع بخوانم و از تو تمجید کنم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که درختان مورد در آذرماه و گلها در نیسان میشکفند، تو نیز مانند گلی زیبا باش و همچنان با لطافت و زیبایی خود را به نمایش بگذار.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دولتی همسایه شد همسایگان را الصلا
زین سپس باخود نماند بوالعلی و بوالعلا
عاقبت از مشرق جان تیغ زد چون آفتاب
آن که جان میجست او را در خلا و در ملا
آن ز دور آتش نَماید چون رَوی نوری بوَد
[...]
تا جمالت عاشقان را زد به وصل خود صلا
جان و دل افتاده اندر زلف و خالت در بلا
آنچه جان عاشقان از دست هجرت مىکشد
کس ندیده در جهان جز کشتگان کربلا
ترک ما گر مىکند رندى و مستى جان من
[...]
تشنه لب کیست خدایا که ز فردوس علا
به سوی کرب و بلا
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.