ای گشته یادگار ز کردار تو شهی
دیدار تو مبارک و گفتار تو بهی
از هر بهی بهی تو و بر هر سری سری
از هر مهی مهی تو و بر هر شهی شهی
یا دادنست و یا ستدن کار تو مدام
گاهی جهان ستانی و گاهی عطا دهی
از چشم خصم چشمه خون سر بر آورد
چون دست را بدسته شمشیر بر نهی
با هیبت تو کوهی کاهی شود ولیک
با دولت تو خاری سروی شود سهی
گر پیشت اندر آید دریا بروز جنگ
با اسب و با سلاح ز دریا برون جهی
امسال هست بار خدایا رهیت را
خانه ز دانه خالی و میدان ز می تهی
جانم بسوختند و زان بر فروختند
سیمم بکار گل شد از این هم تو آگهی
کار رهی بساز که دائم تو ساختی
از غله و نبید بده بهره رهی
تا چون رخ صنم بود اندر بهار گل
تا چون رخ شمن بود اندر خزان بهی
بادا رخ عدوی تو همچون بهی ز غم
روی تو باد همچو گل از شادی و بهی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و بزرگمنشی یک شخص ویژه میپردازد. شاعر میگوید که دیدار و کلام این شخص مبارک و نیکوست و او از دیگران برتر و زیباتر است. این فرد در کارهایش همواره در حال تغییر است، گاهی قدرت و عظمت را به دست میآورد و گاهی بخشش و عطا میکند. او حتی میتواند با هیبت خود کوهها را خرد کند و خاری را به درختی بلند بدل کند. هنگام جنگ، همه به یاری او میآیند و با شجاعت میجنگند. شاعر از خداوند میخواهد که خانهها را پربار کند و زندگی را با نعمت پر کند. او همچنین آرزو میکند که چهرهاش همواره شاداب باشد و از غم دور بماند. در نهایت، این شعر امید به شادی و زیبایی را منعکس میکند.
هوش مصنوعی: ای یادگاری که از رفتار تو به جا مانده، خوشا دیدار و گفتار نیکوی تو!
هوش مصنوعی: در هر زیبایی، زیبایی تو جلوهگر است و بر هر سر، سر و رهبری تو نمود دارد. در هر ماهی، ماهی تو درخشندگی میبخشد و بر هر شاه، شایستگی و عظمت تو تسلط دارد.
هوش مصنوعی: یا باید به دیگران کمک کنی یا از آنها کمک بگیری؛ گاهی چیزی از دنیا کسب میکنی و گاهی نیز به دیگران چیزی میدهی.
هوش مصنوعی: زمانی که از چشمان دشمن، خون به سوی بالا میجهد، مانند زمانی است که دست را به دستهی شمشیر میزنی.
هوش مصنوعی: با وجود تو، کوه تبدیل به دانهای بیاهمیت میشود، اما با برکت و نعمت تو، خار هم میتواند همچون درخت سروی زیبا و بلند گردد.
هوش مصنوعی: اگر در برابر تو دریا بیاید و جنگی درگرفته باشد، با اسب و سلاح از دریا بیرون بیا.
هوش مصنوعی: خدایا، امسال خانهام از برکت دانهها خالی است و میدان زندگیام از شراب و شادی بیبهره مانده است.
هوش مصنوعی: جانم را سوزاندند و از این سو، نقرهام را به خاطر آن فروختند. اکنون کار من به گل و گیاه گره خورده است، و تو از این موضوع آگاهی.
هوش مصنوعی: به گونهای عمل کن که همیشه با تلاشی که کردهای، از حاصل آن بهرهمند شوی و از زندگی لذت ببری.
هوش مصنوعی: در بهار، چهره ی جانان مانند گل زیباست و در پاییز، چهره ی او مانند شمعی میسوزد و گرما و روشنی خود را از دست میدهد.
هوش مصنوعی: ای کاش چهره مخالفان تو مانند گلهای خوشبو و زیبا باشد و چهره تو از غمها رنج نبرد بلکه مانند گلها شاداب و سرشار از شادی باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای پیشه تو رامش و پیروزی و بهی
گل رفت و لاله رفت و ترنج آمد و بهی
از دست لاله رویان گل بوی و می ستان
بفزای بر ترنج و بهی رامش و بهی
داد تو روزگار ز دولت همی دهد
[...]
ای انوری تویی که به فضل و هنر سزند
احرار روزگار و افاضل ترا رهی
بودند در قدیم امیران و شاعران
واکنون شدت مسلم بر شاعران شهی
هستت خبر که هستم دور از تو ناتوان
[...]
ای سیرگشته از ما ما سخت مشتهی
وی پاکشیده از ره کو شرط همرهی
مغز جهان تویی تو و باقی همه حشیش
کی یابد آدمی ز حشیشات فربهی
هر شهر کو خراب شد و زیر او زبر
[...]
ای پیک پی خجسته نسیم سحرگهی
لطفی کن از برای دل خسته رهی
بگذر بدانجناب که از لطف صاحبش
یا بی نشان خلد چو در وی قدم نهی
یعنی جناب حضرت شاهی که می نهد
[...]
ای پیک عاشقان اگر از حالم آگهی
روشن بگو حکایت آن ماه خرگهی
بگذر ز بوستان نعیم و ریاض خلد
ما را ز دوستان قدیم آور آگهی
وقت سحر که باد صبا بوی جان دهد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.