دگر فکار نباشد دلم ز هجر نگار
دکر نباشد رویم ز خون دیده نگار
تنم ز خار رها گشت او فتاد بگل
دلم بنور بپیوست و دور گشت زنار
بوصل آن بت گلرخ کجا روا نبود
گلی بهیچ بهار و بتی بهیچ دیار
مقام من بدی اندر ز بوی او چو بهشت
بساط من بدی اندر ز روی او چو بهار
نثار مشگ ز زلفین او کنم چندان
که در فراقش کردم ز دیده در نثار
کنار من شده از روی او چو لاله و گل
که در جدائی کردم ز آب دیده کنار
سرای من شده از روی او چو لاله ستان
کنار من شده از موی او چو سنبل زار
بسی چشیدم درد و بسی کشیدم غم
بباده غم بکسارم ز دست باده گسار
بتی بروشنی مهر و دلستانی ماه
مهی بتیزی نار و بگونه گلنار
چه مهر مهری کورا بود نشاط فروغ
چه نار ناری کورا بود سرور شرار
جهان گرفته غبارش بروزگار ولیک
بساعتی نگرد خلق را بطبع غبار
بسی نیابد میخواره کام خویش چنان
که یافت شاه بتدبیر میر گیتی دار
خدایگان جهان بوالخلیل جعفر کو
بزهد و تقوی باشد چو جعفر طیار
بمهرش اندر شادی بکینش اندر غم
بصلحش اندر منبر بجنگش اندر دار
ز تخت تا بود او هیچکس نیابد بخت
ز ملک تا بود او هیچکس نیابد بار
بگاه داد چنان راست کردکار جهان
چنانکه هیچکس از هیچکس ندید آزار
ز رنج ناز پدید آورد ز غم شادی
ز درد دارو پیدا کند ز دود شرار
چنانکه با همه آفاق راست دارد دل
بداشت راست همه کارش ایزد دادار
جهان و خلق بزنهار میسپرد ولیک
درم نیابد نزدیک دست او زنهار
از آن شده است گرامی بنزد خلق که هست
ثنا گرامی نزدیک او و خواسته خوار
شود ز مهرش چون نوش زهر زود گزای
شود ز کینش چون زهر نوش زود گوار
بفضل هست تمام و بعقل هست تمام
بتیغ هست سوار و بکلک هست سوار
چو مصطفی است بخلق و چو مرتضی است بخلق
امیر مملان او را چو حیدار کرار
بمهر جوئی دارد همیشه مهر نمای
بکینه جوئی دارد همیشه کینه گذار
همیشه دشمن شان پست باد و دوست بلند
همیشه ناصح شان شاد باد و حاسد خوار
بخرمی بگذارند هر دو میر که هست
مدامشان خرد آموزگار و ایزد یار
جهان مساعد و گردون مطیع و بخت قرین
خدای پشت و خداوند بوالفوارس یار
نه روز کوشش او را پدید هست قیاس
نه روز بخشش او را پدید هست شمار
بدست ابر مثال و بتیغ صاعقه فعل
به رأی شهر گشای و به تیر شیر شکار
اگر بیابد خشمش چو کاه گردد کوه
وگر ببیند خشتش چو مور گردد مار
هر آن کسی که مر او را بدشمنی نگرد
شود بچشمش مژگان چو تافته مسمار
از آن گذشت بقدر از همه ملوک زمین
کجا ندارد نزدیک او درم مقدار
بمرد میش و بمردیش هرکسی خوشنود
براستیش و برادیش کرده خلق اقرار
نه جفت اوست بمردانگی کس از عالم
نه یار اوست بفرزانگی کس از دیار
چو شب کند بمعادی به رای عالی روز
چو گل کند بولی برد و کف کافی خار
همیشه تا بدمد گل بنوبهار بباغ
همیشه تا بکفد نار در خزان بر بار
رخان ناصح ایشان دمیده باد چو گل
دو چشم حاسد ایشان کفیده باد چو نار
خجسته باد ابر شاه نوجوان گیتی
مخالفانش خوار و معاندانش زار
عزیز باد چو دینار و دین بخاص و بعام
کز او برآید دین و فزون شود دینار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که بیانگر عشق و فراق شاعر به محبوبش است. شاعر احساسات عمیق خود را نسبت به جدایی از معشوق ابراز میکند و از درد و غم ناشی از این فراق سخن میگوید. به توصیف زیباییهای معشوق و تاثیر او بر زندگیاش میپردازد و دلتنگیهایش را با تصاویری از طبیعت (گل، لاله، سنبل) و ویژگیهای معنوی (شادی، غم، مهر و کین) به تصویر میکشد. همچنین در بخشی از شعر، به شخصیتهای بلندمرتبه و حکیم در جامعه اشاره دارد و فضائل و مقامهای معنوی آنها را ستایش میکند. در نهایت، شاعر به قدرت و عظمت عشق و دوستی تاکید میکند و به برکتهایی که از آن ناشی میشود اشاره دارد.
هوش مصنوعی: دل من دیگر به خاطر فاصله از معشوق فکر نمیکند و چهرهام از گریه خونین شده است.
هوش مصنوعی: بدن من از خارها آزاد شد و او به گل دل من افتاد. نور او به من پیوست و از بند رهایی یافتم.
هوش مصنوعی: دیدار آن معشوق زیبا هرگز در هیچ بهاری ممکن نیست، و هیچ مجسمه یا محبوب دیگری در هیچ سرزمینی وجود ندارد که بتواند با او مقایسه شود.
هوش مصنوعی: موقعیت من به خاطر عطر او مانند بهشت است و شرایط من به خاطر چهره او همچون بهار میباشد.
هوش مصنوعی: من تا آنجا که در غیابش اشک ریختهام، برای موهای خوشبوی او همچنین نثار میکنم.
هوش مصنوعی: در کنار من به خاطر محبوبم مانند لاله و گل است، که در جدایی از او اشک میریزم و کنار میزنم.
هوش مصنوعی: خانهام به خاطر زیبایی او مانند باغی پر از لاله شده و در کنار من، به واسطه موهای او، به زار سنبل تبدیل گشته است.
هوش مصنوعی: من بارها درد و غم را تجربه کردهام و حالا با شراب غم میخواهم از دست این غم خلاص شوم و آرامش بیابم.
هوش مصنوعی: یک بت زیبای روشن و دلربا مانند ماه است که در شور و حال خود همچون گل ناردان درخشان و جذاب میدرخشد.
هوش مصنوعی: هزاران شادی و روشنایی در دل تاریکی و غمی که بر زندگی انسانها سایه افکنده وجود دارد. به عبارتی دیگر، در اوج سختیها و ناراحتیها همواره نشانههایی از شادابی و امید وجود دارد که به زندگی حرکت و انگیزه میبخشد.
هوش مصنوعی: دنیا غبارآلود است و زمانه همینطور، اما در یک لحظه میتوان دید که مردم به طور طبیعی با این غبار سازگار میشوند.
هوش مصنوعی: میگوید که هر کس که در پی لذتها و خوشیها باشد، نمیتواند همیشه به آرزوهایش برسد و به اندازهای که شاه با تدبیر و عقل خود، به هدفها و خواستههایش میرسد، آنها نمیتوانند به خوشی و آرزوهایشان دست یابند.
هوش مصنوعی: خداوند بزرگ به این بوالخلیل (جعفر) عطا کرده است که در زهد و تقوا همچون جعفر طیار باشد.
هوش مصنوعی: با محبت و مهربانیاش در خوشی، با اندوهش در غم، با صلحش در منبر، و با جنگش در دار.
هوش مصنوعی: تا زمانی که او بر تخت نشسته است، هیچکس به شانس و بختی دست نخواهد یافت و تا زمانی که او در مقام سلطنت است، هیچکس نمیتواند به مقامات و قدرت دست پیدا کند.
هوش مصنوعی: در زمان قضاوت و انصاف، همه چیز به درستی و عدالت پیش میرود به گونهای که هیچکس از دیگری آزاری نمیبیند.
هوش مصنوعی: از سختی و رنج، ناز و زیبایی به وجود میآید، از دل غم، شادی ظهور میکند، از درد، درمان حاصل میشود و از دود آتش، روشنایی ایجاد میگردد.
هوش مصنوعی: دل انسان زمانی به آرامش میرسد که با تمامی جهان در هماهنگی باشد و در این راستا، خداوند همه امور او را سامان میدهد و هدایت میکند.
هوش مصنوعی: دنیا و مردم را به ضامن سپرد، اما او به هیچ وجه دسترسی به مال و ثروت ندارد.
هوش مصنوعی: مردمی که نزدشان ارزشمند شده، به خاطر این است که ستایش و احترام نزد او بسیار ارزشمند است، در حالی که خواستههای کوچک و کم اهمیت در نزد او بیارزش به حساب میآیند.
هوش مصنوعی: عشق او گاهی میتواند آدم را همچون زهر به تنگنا کشاند و سریعاً عذابآور باشد، اما گاهی دیگر، این عشق به اندازهای شیرین و خوشایند است که انسان را به آرامش و لذت میرساند.
هوش مصنوعی: به برکت و نعمت الهی، همه چیز به کمال رسیده است. با خرد و اندیشه درست، در میدان زندگی پیشرفت کرده و با قدرت و عزمی راسخ، بر مشکلات غلبه کردهایم.
هوش مصنوعی: همچون پیامبر گرامی در میان مردم، و چون علی مرتضی در میان آنها، او (امیرالمؤمنین) نیز مانند حیدر کرار (علی) است.
هوش مصنوعی: کسی که محبت را جستجو میکند، همواره در جستجوی محبت و دوستی است، اما کسی که کینه را دنبال میکند، همیشه در پی کینهورزی و دشمنی خواهد بود.
هوش مصنوعی: همواره برای دشمنانشان سرنوشتی بد و حقیر باشد و دوستانشان در اوج و عزت باقی بمانند. همچنین امیدواریم که نصیحتکنندگانشان خوشحال و راضی باشند و دشمنانشان هم در ناامیدی و خوارگی به سر ببرند.
هوش مصنوعی: اگر هر دو معلم و خداوند همواره در کنار ما میماندند، ما را به خرد و دانش هدایت میکردند.
هوش مصنوعی: دنیا در کنار ما و آسمان در خدمت ماست و شانس و اقبال نیز همراه ماست. خداوند بزرگ و یار ما در این مسیر است.
هوش مصنوعی: نه میتوان به زحمت و تلاش او اندازهای داد و نه میتوان تعداد بخششهای او را مشخص کرد.
هوش مصنوعی: ابر مانند یک مجسمه بیتحرک است و با ضربههای برق، عمل میکند. تو به دلخواه خود، شهری را باز میگشایی و با تیر و کمان، شیر را شکار میکنی.
هوش مصنوعی: اگر خشم او را درک کند، آن خشم به شکل یک کوه بزرگ در میآید و اگر او ناراحتیاش را مشاهده کند، آن ناراحتی به کوچکی یک مورچه تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: هر کسی که با دیگران دشمنی نکند، در نگاهش زیبایی و نرمی میدرخشد، همانطور که مژهها درخشان و لطیف هستند.
هوش مصنوعی: همه پادشاهان دنیا نتوانند به اندازه او حتی یک درهم نزدیک شوند.
هوش مصنوعی: هر کسی که به دوستی و برادری این مرد و مهربانیاش راضی باشد، دیگران نیز به خوبیهای او گواهی میدهند.
هوش مصنوعی: نه در مردانگی کسی همتایی دارد و نه در برتری کسی به او نزدیک است.
هوش مصنوعی: زمانی که شب به پایان میرسد و روز با نظر بلند و بزرگ خود نمایان میشود، مانند گلی شکوفا میشود و با قدرت کافی، خوشبختی و رونق میآورد.
هوش مصنوعی: با شروع بهار، همیشه در باغ گلها میشکفند و در فصل خزان، میوهها به دست میآیند.
هوش مصنوعی: چهره نیکو و زیبا آنها مانند گل است و چشمان حسودان نسبت به آنها مانند آتش سیاه و سوخته است.
هوش مصنوعی: با خوشحالی میگویم که ابر جوان و نیرومند بر آسمان جهان، در برابر دشمنانش با قدرت ایستاده و آنها را در وضعیت بدی قرار داده است.
هوش مصنوعی: دوستی و محبت چون سکهای ارزشمند است که نه تنها خود به خود مهم است، بلکه باعث افزایش خوبیها و دین در جامعه میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر گل آرد بار آن رخان او، نه شگفت
هر آینه چو همه میخورد گل آرد بار
به زلف کژ ولیکن به قد و قامت راست
به تن درست ولیکن به چشمکان بیمار
مدیح تا به بر من رسید عریان بود
ز فرّ و زینت من یافت طیلسان و ازار
چنین نماید شمشیر خسروان آثار
چنین کنند بزرگان چو کرد باید کار
به تیغ شاه نگر، نامهٔ گذشته مخوان
که راستگویتر از نامه تیغ او بسیار
چو مرد بر هنر خویش ایمنی دارد
[...]
قوی کننده دین محمد مختار
یمین دولت محمود قاهر کفار
چو بازگشت به پیروزی از در قنوج
مظفر وظفر و فتح بر یمین و یسار
هنوز رایتش از گرد راه چون نسرین
[...]
فغان ز دست ستمهای گنبد دوار
فغان ز سفلی و علوی و ثابت و سیار
چه اعتبار بر این اختران نامعلوم
چه اعتماد بر این روزگار ناهموار
جفای چرخ بسی دیده اند اهل هنر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.