سیر دنیا یک قدم نشو و نمایی بیش نیست
همچو گل در صحبت باد صبایی بیش نیست
نقد حسن او به دست ما چو آید میرود
وصل عاشق را به کف رنگ حنایی بیش نیست
دیده باطن دو عالم را تماشا میکند
چشم ظاهربین چراغ پیش پایی بیش نیست
عاشق از یک دیدن قاتل تسلی میشود
کشته او را نگاهش خونبهایی بیش نیست
مقصد رندان ز عالم واله هم گشتن است
ورنه این آیینه گیتی نمایی بیش نیست
زاد راهی گیر ای قصاب آمد وقت کوچ
کاین همه معموره یک مهمانسرایی بیش نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روضه ی خلد برین بستانسرائی بیش نیست
طوطی خوش خوان جام دستانسرائی بیش نیست
گنبد گردنده ی پیروزه یعنی آسمان
در جهان آفرینش آسیائی بیش نیست
بگذر از کیوان که آن هندوی پیر سالخورد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.