در کف عاشق به غیر برگ کاهی بیش نیست
نه فلک پیشش نشان تیر آهی بیش نیست
چیست این طول امل فکری کن ای سستاعتقاد
بر سر آمد وعده آخر سال و ماهی بیش نیست
میرود از باد خوشتر ابلق لیل و نهار
روز و شب یک گردش چشم سیاهی بیش نیست
چند در هامون توان گردید ای حقناشناس
تا به منزلگاه جانان مدّ آهی بیش نیست
آتش کین چند افروزی و خواهی سوختن
استخوان من که یک مشت گیاهی بیش نیست
در رهش قصاب چون بسمل شدی تسلیم باش
دست و پا تا چند آخر قتلگاهی بیش نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق عاشق و ناپایداری زندگی میپردازد. شاعر با استفاده از تمثیلها و تصاویر زیبا، به محدودیتهای انسانی اشاره میکند و نشان میدهد که در نهایت، تمام آرزوها و آلام ما تنها همچون یک برگ خشک یا تیری که به هدف نمیخورد، بیمعنا هستند. همچنین، به زمان و گذر آن اشاره میکند و میگوید که زندگی همانند یک لحظه است که بیشتر از آن چیزی نیست. شاعر به ناامیدی و بیاعتمادی به زندگی اشاره کرده و در نهایت به تسلیم در برابر سرنوشت اشاره میکند. این شعر تماماً به احساسات و تفکرات انسانی در مواجهه با عشق و مرگ میپردازد.
هوش مصنوعی: عاشق در دستان خود چیزی جز برگی بیارزش ندارد و آسمان نیز برای او چیزی بیشتر از نشانی از تیر آهی ندارد.
هوش مصنوعی: اینطور به نظر میرسد که شاعر از کسی میخواهد که درنگ و تفکر کند. او به او یادآوری میکند که زود باوری و سستاعتقادی را کنار بگذارد. چون زمان وعدهای که داده شده پایان یافته و تنها یک ماه باقی مانده است. این بیان بر اهمیت تکیه بر واقعیتها و پایان زمان تأکید دارد.
هوش مصنوعی: باد خوش و دلپذیر میوزد و شب و روز مثل یک گردش ساده از چشم سیاهی بیش نیستند. به بیان دیگر، گذر زمان و شب و روز، چیزی جز یک حرکت زودگذر و سریع نیست.
هوش مصنوعی: در اینجا به این موضوع اشاره شده که چقدر طول میکشد تا به مقصد واقعی و دلخواه برسیم، و این که برخی افراد به خداوند و ارزشهای معنوی توجهی ندارند. برای رسیدن به هدفهای اصلی زندگی، نیاز به تلاش و صبر داریم و در این مسیر، باید از تنهایی و محنتها عبور کنیم تا به آنچه که از آن به عنوان "منزلگاه جانان" یاد شده، دست یابیم.
هوش مصنوعی: چرا اینقدر در دل کینه و حسد را شعلهور میکنی و خود را میسوزانی، در حالی که من تنها چیزی بیشتر از یک تکه گیاه نیستم؟
هوش مصنوعی: اگر در راه او مانند یک قربانی تسلیم شدی، بیدلیل مقاومت نکن، چرا که اینجا هیچ چیزی جز یک میدان کشتهشدگان نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
درگذر زین خاکدان، گرد سپاهی بیش نیست
برشکن افلاک را، طرف کلاهی بیش نیست
تشنه چشم افتاده است آیینه اسکندری
ورنه آب زندگانی دل سیاهی بیش نیست
رهنوردان طریق کعبه مقصود را
[...]
سرمهٔ گردون به چشمم گرد راهی بیش نیست
پیش ما آتش نژادان، شعله، آهی بیش نیست
نیست بیرون پای دل از حلقهٔ فرمان زلف
با وجود آنکه هندوی سیاهی بیش نیست
هر که در گام نخست عشق از خود می رود
[...]
ز الفت خوبان که سودش اشک و آهی بیش نیست
بهرهای گر هست عاشق را نگاهی بیش نیست
پیک عاشق سوی معشوقان نگاهی بیش نیست
ترجمان بیزبان عشق آهی بیش نیست
نیست شکر و شکوهای ز افزایش و کاهش مرا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.