پیش شمشیر تو تسلیم شدن دین من است
در سر کوی تو قربان شدن آیین من است
به فلاطون پی تعظیم فرو نارم سر
خشت بالای خم میکده بالین من است
بیستون را به فلاخن نهم از قدرت عشق
کارفرما اگر اندیشه شیرین من است
عشق را با فلک و ثابت و سیاره چه کار
سینه افلاک من و داغ تو پروین من است
چشم وحشینگهی برد دل ما قصاب
این غزالی است که گیرندهٔ شاهین من است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تمسک و تسلیم شاعر نسبت به عشق و محبوبش اشاره دارد. شاعر در برابر عشق خود، همه چیز را رها کرده و حتی حاضر است به تعظیم برود. او بیان میکند که عشقش از قدرتی خاص برخوردار است و با دنیای مادی و آسمانی ارتباطی ندارد. در پایان، با اشاره به دلشکستگی و هنگام دیدن محبوب، عشق را به غزالی تشبیه میکند که در حقیقت خود شاهین دل اوست. این غزل به زیبایی احساسات شاعر نسبت به عشق و محبوبش را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: من در برابر شمشیر تو تسلیم میشوم، زیرا این در واقع نشاندهنده ایمان من است. در راه تو قربانی شدن، برای من نماد پیروی و اعتقادم محسوب میشود.
هوش مصنوعی: من سرم را از احترام به افلاطون پایین نمیآورم، چون بالای سر من، ظرفی از شراب در میکده قرار دارد.
هوش مصنوعی: میخواهم با قدرت عشق، کوه بیستون را مانند تکهای سنگ بیندازم، اگر این خیال شیرین من باشد.
هوش مصنوعی: عشق به من ارتباطی با آسمان و ستارهها ندارد؛ آنچه برای من اهمیت دارد، دلتنگی و عشق توست که مانند پرتوهایی از ستارهی پروین در قلبم میتابد.
هوش مصنوعی: چشم وحشی را به تماشا کرد و دل ما را به درد آورد، این دیوانه همچون قصابی است که غزالی را در چنگ دارد و شمشیری برای شکار من است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روزگاریست که سودایِ بتان دینِ من است
غمِ این کار نشاطِ دلِ غمگینِ من است
دیدنِ رویِ تو را دیدهٔ جان بین باید
وین کجا مرتبهٔ چشمِ جهان بینِ من است؟
یارِ من باش که زیبِ فلک و زینتِ دهر
[...]
نفس سوخته شمع سر بالین من است
مهر خاموشی من جام جهان بین من است
تیغ چون بید ز جان سختی من می لرزد
موج بی بال وپر از لنگر تمکین من است
بر دلم گرد یتیمی چو گهر نیست گران
[...]
شادی هر دو جهان از دل غمگین من است
صاف تر ز آینهٔ مهر فلک، کین من است
برهمن، صورت آن بت که تواش می جویی
معنیش نقش خیال دل سنگین من است
دو جهان یک قدح آب نماید به نظر
[...]
هر شبی کآن پسر از مهر به تمکین من است
سرو در بستر و خورشید به بالین من است
هر که دید اشک مرا خواست ببیند رخ او
ماه را بین که غرامتکش پروین من است
عشقبازی به خم طُرّهٔ سیمینذقنان
[...]
بندگی بر در مردان خدا دین من است
خاک راه همه عالم شدن آئین من است
توتیائی است عجب خاک ره اهل نظر
که در او روشنی چشم جهان بین من است
گر بسگبانی ایندر بپذیرند مرا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.