گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
قصاب کاشانی

تا خون خویش در ره جانانه ریختیم

آبی به پای آن بت فرزانه ریختیم

کردیم ظرف دیده لبالب ز خون دل

این باده را ز ظرف به پیمانه ریختیم

دادیم جای مهر تو را در زمین دل

تخمی به خاک این ده ویرانه ریختیم

اندوه و داغ و درد و غم و آتش فراق

کردیم جمع و در دل دیوانه ریختیم

قصاب آب اشک ندامت نداشت سود

چندان که پیش محرم و بیگانه ریختیم