گنجور

 
قاسم انوار

دیده ام تا بر رخ آن گل عذار افتاده است

اشک سرخم بر رخ زرد آشکار افتاده است

هر کسی را اختیاری هست در عالم، مرا

عشق او بر هر دو عالم اختیار افتاده است

مست و حیران و خرابم از کمال حسن یار

تا دو چشم نرگسینش در خمار افتاده است

گفتمش: عمر عزیز، آخر خرابم از غمت

ز آتش عشق توام جان در شرار افتاده است

از کمال کبریا محبوب سویم ننگریست

گفت: ما را چون تو هر جا صد هزار افتاده است

گفتم : آخر جز پریشانی ندارم هیچ کار

تا مرا با زلف مشکین تو کار افتاده است

گفت: قاسم، بر سر خاک مذلت پیش من

چون تو بسیاری پریشان روزگار افتاده است

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سلمان ساوجی

خواب مستی کرده چشمت، در خمار افتاده است

زلف مشکین تو، چون من، بی‌قرار، افتاده است

چشم بیمار تو را میرم، که در هر گوشه‌ای

چون من مسکین، بیمارش، هزار افتاده است

کار کار افتادگان را باز می‌بین، گاه گاه

[...]

ناصر بخارایی

گر دلم در بر چو آتش بی‌قرار افتاده است

درّ دریای سرشکم آبدار افتاده است

سنبلت از گل پرستی در چمن پیچیده است

نرگست از خواب مستی در خمار افتاده است

ای سحاب از دیده آبی زن که باد صبح را

[...]

فضولی

در غمت کارم به چشم اشکبار افتاده است

چشم را با دل مرا با چشم کار افتاده است

لاله ها را چاک می بینم گریبان غالبا

آن سهی قد را گذر بر لاله زار افتاده است

پای بر سبزه نهادی رشک زد آتش بآب

[...]

نظیری نیشابوری

لخت دل بر جیب و جیبم بر کنار افتاده است

دست و دل گم گشته ، تا بازم چه کار افتاده است

ساز و برگ شادمانی را که می داند کجاست؟

دَرهم ، اندوه و نشاطِ روزگار افتاده است

خسته دل تر می شوم تا تلخ تر نوشم دوا

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از نظیری نیشابوری
صائب تبریزی

سنبل زلف از رخش تا برکنار افتاده است

گل چو تقویم کهن از اعتبار افتاده است

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه