یار میگوید ببانگ پهلوی :
نیست غیر یار، گر تو رهروی
گر تو مرد آشنایی، هیچ نیست
تخت افریدون و تاج خسروی
پیر دهقان گفت: این جا زور نیست
هرچه میکاری، بدین ره، بدروی
زود در وحدت رسد جان شما
ساروان رفتند و تو هم میروی
زنده گردی در زمانه جاودان
کز نسیم عشق بویی بشنوی
تا قیامت بوی معنی نشنوی
تا قیامت گر ره صورت روی
جان معنی، قاسم، ار خواهی بخوان
مثنوی معنوی مولوی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دستگاه او نداند کز چه روی؟
تنبل و کنبوره در دستان اوی
ای لب گلگونت جام خسروی
پیشهٔ شبرنگ زلفت شبروی
پهلوی خورشید مشکآلود کرد
خط تو یعنی که هستم پهلوی
مردم چشمت بدان خردی که هست
[...]
فتنه و آشوب و خونریزی مجوی
بیش ازین از شمس تبریزی مگوی
خواهم اندر پایش افتادن چو گوی
ور به چوگانم زند هیچش مگوی
بر سر عشاق طوفان گو ببار
در ره مشتاق پیکان گو بروی
گر به داغت میکند فرمان ببر
[...]
ورنه بودی در مشام از عشق بوی
مشک کی بشناختی از خاک کوی
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.