تو مرهم دل ریشی و راحت جانی
دوای درد دل بیدلان نکو دانی
کمال حسن ترا گر بصد زبان گویم
بحسن و لطف و ملاحت هزار چندانی
در آن زمان که براندازی از جمال نقاب
نصیب جان و خرد حیرتست و حیرانی
بگوش جمله جهان ذکر خویشتن شنوی
بصد هزار زبان مدح خویشتن خوانی
تبسم تو دلم را بسوخت و گریان ساخت
ترا طراوت بادا! که نار خندانی
توان شنید، اگر عاشقی، بگوش روان
میان مجلس رندان خروش سبحانی
هزار جان و دل قاسمی فدای تو باد!
که شمع مجلس انسی و نور اعیانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف محبوب میپردازد و او را مرهم دلها، آرامشدهنده، و داروی دردهای عاشقان معرفی میکند. شاعر از کمال زیبایی محبوب با همهی زبانها سخن میگوید و میافزاید که هنگام رویکردن محبوب به جمال خود، عقل و دل انسانها در حیرت و شگفتی فرو میروند. همچنین، او به گوشنوازی کلام محبوب اشاره کرده و بیان میکند که لبخند او به دلش آسیب زده و احساساتی متناقض در او ایجاد کرده است. شاعر در نهایت از عشق و فدای جان و دل خود به محبوب صحبت میکند و او را نور مجلس و روشنی بخش زندگی توصیف میکند.
هوش مصنوعی: تو تسکیندهنده دلهای شکستهای و آرامشبخش جانها، تو داروی درد دلهای پریشان را به خوبی میشناسی.
هوش مصنوعی: زیبایی کامل تو را اگر با صد زبان توصیف کنم، باز هم از لطف و ملاحت تو کم نخواهد شد و هرگز نمیتوانم زیباییات را به درستی بیان کنم.
هوش مصنوعی: در زمانی که زیبایی و ظاهر شگفتانگیز، روح و عقل را به حیرت و بیخبری میکشاند.
هوش مصنوعی: به گوش تمام مردم جهان، یاد خودت را بشنو و با صدها زبان، ستایش خود را بخوان.
هوش مصنوعی: لبخند تو باعث شد که قلبم بسوزد و اشکهایم بریزد. باشد که نسیم، تو را شاداب کند، زیرا تو مانند آتش شادی هستی.
هوش مصنوعی: اگر عاشق واقعی باشی، میتوانی نغمههای زیبا و دلنواز را در جمع دوستان و رندان بشنوی و از آن لذت ببری.
هوش مصنوعی: هزاران جان و دل من فدای تو باشد! چرا که تو روشنایی و زیبایی مجلس ها و جشن ها هستی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا ز منصب تحقیق انبیاست نصیب
چه آب جویم از جوی خشک یونانی؟
برای پرورش جسم جان چه رنجه کنم؟
که: حیف باشد روح القدس به سگبانی
به حسن صوت چو بلبل مقید نظمم
[...]
مرا ز منصب تحقیق انبیاست نصیب
چه آب جویم از جوی خشک یونانی
برای پرورش جسم و جان چه رنجه کنم
که حیف باشد روح القدس بسگبانی
بحسن صوت چو بلبل مقید نظمم
[...]
مخوان فسانهٔ افراسیابِ تورانی
مگوی قصهٔ اسفندیارِ ایرانی
سخن ز خسرو و سلطانِ هفت کشور گوی
که خَتْم گشت بدو خسروی و سلطانی
معزِّ دینِ خدای و خدایگانِ جهان
[...]
در آمد از غم تو ، ای بخوبی ارزانی
بکار من چو سر زلف تو پریشانی
کنم بطبع فدای تو دیده و دل و جان
که تو عزیزتر از دیده و دل و جانی
بنفشه زلفی و گل خدی و چه می گویم؟
[...]
به هرزه بر سر دنیا مشو به نادانی
که چون توئی بچنین کار نیست ارزانی
چو عمر ضایع کردی بر آن پشیمان باش
اگرچه سود ندارد کنون پشیمانی
غم جهانی بر جان خویشتن چه نهی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.