بدرویشی دلی گر بود و جانی
مسجل شد بملک دلستانی
مرا در کوی جانان خانه ای هست
مبارک مسکنی، خوش خان و مانی!
چه سود از جلوه های حسن شاهد؟
چو نبود در میان عین عیانی
اگر روی دلت با روی یارست
مبارک ساعتی، فرخ زمانی
بتنها قطع این ره نیست ممکن
مگر در صحبت روشن روانی
نشان پرسیدی از محبوب جانها
چه گویم من نشان بی نشانی؟
وصال دوست میخواهی، فنا شو
ازین خوشتر نباشد امتحانی
چنان مستست جان، کز فرط مستی
ز جانان درد میخواهد روانی
حریفان غافلند از وقت و کس نیست
بگوش غافلان گوید اذانی
مرا ساقی پیاپی جام دارد
شدم از دست، ساقی الامانی
که باشد قاسمی بر خاک کویت؟
فقیری، ناتوانی، کس مدانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دریغا میر بونصرا دریغا
که بس شادی ندیدی از جوانی
ولیکن راد مردان جهاندار
چو گل باشند کوته زندگانی
به جام اندر تو پنداری روان است
و لیکن گر روان دانی روانی
به ماهی ماند ، آبستن به مریخ
بزاید ، چون فراز لب رسانی
شکفته شد گل از باد خزانی
تو در باد خزانی بی زیانی
همه شمشاد و نرگس گشتی ای دل
چه چیزی مردمی یا بوستانی
ز بوی موی پیچان سنبلی تو
[...]
دریغا میر بونصرا دریغا
که بس شادی ندیدی از جوانی
و لیکن راد مردان جهاندار
چو گل باشند کوته زندگانی
مرا تا باشد این درد نهانی
تو را جویم که درمانم تو دانی
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.